بسم رب العشاق
#قسمت_دوازدهم
#حق_الناس
شاید محمد بگه خواهر اما مطمئنم میتونم عاشقش کنم اره من میتونم
با این حرفم یه لبخند اومد رو لبم
شماره فاطمه روگرفتم
وکل ماجرا بهش گفتم
اونم فقط فحشم داد
آخرش گفت فردا با علی میام خونتون
اونشب با هزاران رویایی قشنگ خوابیدم
ساعت ۱۰-۱۱صبح بود ک علی آقا و فاطمه باهم اومدن عیددیدنی
فاطمه گفت دیشب مادرشوهرش اینا رفتن خونشون
برای ۲۹اردیبهشت قرار عقد و کربلا گذاشتن
چقدر خوشحال بودم براش
فاطمه :خاله من پیشنهاد دارم
مامان:جانم فاطمه
صیغه شون کنید تا روز ۱۷فروردین که ولادت حضرت زهراست
یه عقد بزرگ میگریم براشون
مامان:آره عزیزم راست میگی عالیه شب زنگ میزنم به حاج خانم ستوده میگم
فاطمه:آره خاله این کار عالیه
😍
نام نویسنده :بانو....ش
آیدی نویسنده:
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
رمان های زیبای مذهبی🌹👆