🖌
#یادداشت_روز
🔹اخراج آمریکا از دایره قدرت
#سعدالله_زارعی
🔸وقتی انقلاب دینی ایران در سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، خیلیها پیشبینی کردند که جهان در آستانه تحولی اساسی است و بسیاری از هوشمندان عالم با تعبیراتی گفتند دیگر در به پاشنه سابق نخواهد چرخید. انقلاب ایران در یک کشور به اصطلاح جهان سومی و وابسته به پیروزی رسیده بود و قدرتهای غربی و شرقی انبانی از تجربه مهار و محو «اتفاقات ناخواسته» داشتند اما آنان علیرغم آنکه همه توان خود را بدون درنگ به صحنه آوردند، از دشواری راه و نتایج «رخداد بزرگ دینی ایران» هم باخبر بودند. در کتاب «بحران ۱۹۷۹»، هامیلتون جردن به نقل از جیمی کارتر نوشته است «با دردسر بزرگی مواجه شدهایم و برای مهار آن امکانات زیادی نداریم». وقتی رئیسجمهور وقت آمریکا در ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، ناگزیر شد نامهای به امام خمینی- ره- بنویسد و هیاتی از منتقدین آمریکایی خود به همراه یک انجیل و کیک راهی تهران نماید که با پس زدن رهبر انقلاب ایران مواجه گردید، همه متوجه جدید و بیسابقه بودن شرایط گردیدند.
برنامه انقلاب ایران اگرچه در مایههای داخلی و اهداف ملی نیز از قوت زیادی برخوردار بود و به «عدالت» و «آزادی» بعنوان دو عنصر مهم توجه ویژه داشت اما در عین حال از همان ابتدا یک «انقلاب جهانی» به حساب میآمد و مشکل اصلی آمریکا و قدرتهای دیگر نیز از همین جا نشأت میگرفت. این انقلاب نه تنها مانند تفکر شکلدهنده به «کنفرانس غیرمتعهدها» پیروی از بلوکها و قدرتها را در حوزه امنیت نفی میکرد بلکه از اساس برای تغییر «محاسبات» و «مناسبات» جهانی به میدان آمده بود. مشکل آمریکا دقیقا از همین جا شروع میشد.
برای آمریکا مهار انقلابی ملی و به اصطلاح «غیرمتعهد» کار دشواری نبود آنان در سال ۱۳۵۲ به فاصله سه سال یک انقلاب ملی غیرمتعهد را به سادگی در شیلی ساقط کرده بودند و دهها تجربه دیگر هم داشتند، مهار حرکت ناصر، تیتو، نهرو و سوکارنو نیز برای آمریکاییها بسیار آسان بود کما اینکه آنان توانسته بودند به راحتی به جای حکومتهای ناصر، نهرو و سوکارنو افراد دلخواه خود را برای دهها سال سرکار بیاورند اما اینجا آمریکا با انقلابی طرف شد که حرف دیگری میزند و با حرفهای خود یک جهان را در پشت سر خود میآورد که مواجهه با آن به این سادگیها نبود. انقلاب ایران با برداشتن پرچم «اسلام» و «پرچم مقابله با آمریکا و رژیم صهیونیستی» و غلبه «فقرا به اغنیا»، میلیونها انسانی که زمانی به جریانات ناسیونالیستی و سوسیالیستی و لیبرالیستی دلبسته و نومیدانه بازگشته بودند را با سرعت زیاد به سمت خود جلب کرد و از همان آغاز چالشهای زیادی برای بزرگترین ابرقدرت آن دوران یعنی آمریکا پدید آورد.
امروز از سقوط قدرت آمریکا و پایان دوران ابرقدرتی آن زیاد سخن گفته میشود ولی آنان که دیده تیزتری داشتند به فاصله کوتاهی پس از انقلاب ایران دوره ابرقدرتی آمریکا را رو به پایان ارزیابی کردند. «پل کندی» در کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» که در سال ۱۳۶۶ منتشر شد نوشت: «آمریکا به دوران کاهش نسبی قدرت وارد شده و در بلندمدت از میان خواهد رفت.»
واقعیت این است که ابرقدرتی آمریکا و هر قدرت دیگر وابسته به چهار رکن است رکن اول، رکن اخلاقی است که از طریق اقناع و همراهسازی قدرتهای دیگر بدست میآید، رکن دوم قدرت «حل معضلهای» بزرگی است که پدید میآید رکن سوم رکن توانایی ائتلافسازی و استفاده از قدرت دیگران برای رسیدن به پیروزی است و رکن چهارم قدرت مهار رقیب است این چهار عنصر البته در هم تنیدهاند.
در مورد قدرت اخلاقی آمریکا یعنی اقناعسازی باید گفت...
ادامه مطلب👇
http://kayhan.ir/fa/news/153214
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، آیگپ، ایتا، گپ و بله
@kayhannewspaper