‌ ✨﷽ا✨ 🏴 🔵 رعایت الناس ✍ یک بار که بچه ها مطلع شدند شهید چمران به آنجا می آید، خیلی خوشحال شدند. به شوق ملاقات، با اسلحه اتوبانی که از بیروت به سمت دریا می رفت را بسته بودند. چمران وقتی رسید و بسته شدن اتوبان را دید، خیلی تعجب کرد و از علت این کار پرسید. وقتی شنید که به احترام او اتوبان را بسته ایم، هر دو دستش را بلند کرد و بر سرش زد و گفت: وای بر من! وای بر من! اگر مردم حلال مان نکنند. برای همین چند دقیقه ای که از عمرشان تلف شده، فردا باید پاسخگو باشم. دوباره گفت: وای بر تو مصطفی! باید از تک تک شان حلالیت بطلبیم. به سراغ ماشین ها می رفت و سرش را از شیشه تک تک ماشین ها داخل می کرد و می گفت: آقا من و بچه هایم را حلال کنید. نفهمیدند و بچگی کردند. 📚 کتاب در مسیر بندگی، به سبک شهدا کلید بهشت🔑🌹🕊 https://eitaa.com/joinchat/1912799280C98470c8f19