💗💗 اصلا فکرشو نمیکردم یه روزی همچین حرفی به مرتضی بزنم که مهریه امو میخوام ولی باید ازش میخواستم این سفرو بریم فردا صبح که بیدار شدم مرتضی خونه نبود دست و صورتمو شستم ،صبحانه مو خوردم خونه رو مرتب کردم یه دفعه صدای زنگ در و شنیدم انگار عزیز جون خونه نبود چادرمو سرم کردم رفتم جلوی در ،درو باز کردم باورم نمیشد مرتضی با ۱۲ تا شاخه گل نرگس پشت در بود مرتضی: سلااام به خانوووم عزیزم - سلام ،واییی چه خوشگله مرتضی : قابلتونو نداره داخل یه پارچ آب ریختم و گلا رو گذاشتم داخلش کل خونه بوی خوبی گرفت عاشق گل نرگس بودم - خوب مهریه بعدی! مرتضی خندید و دست داخل جیب کتش کرد دوتا بلیط هواپیما آورد بیرون اصلا باورم نمیشد ،این پسره دیونه اس ،واقعن برای رفتن چقدر عجله داره مرتضی: واسه سه روز دیگه - شوخی میکنی ؟ مرتضی: اگه بدونی چه جوری گرفتم ،آبروم همه جا رفت - آخه چه جوری مرتضی: شناسنامه و پاسپورتت و بردم دادم به حاجی،اونم داد به دامادش که تو حج و زیارت کار میکنه ،اونم دست بر قضا دوتا از مسافراش کنسل کرده بودن که قسمت ماشد - اصلا باورم نمیشه مرتضی : باورت بشه، اقا طلبید مارو وایی نگار دارم خواب میبینم،انگار همه چیز دست تو دست هم داده که مرتضی به سفر بره این سه روزی مثل برق و باد رسید پروازمون غروب بود صبح رفتم خونه فاطمه زنگ درو زدم ،فاطمه دروباز کرد رفتم داخل خونه ،اولین باری بود که خونه فاطمه میرفتم ( بغلش کردم): سلام عزیزم! مامان کوچولوی ما چه طوره فاطمه: سلام گلم،چقدر دلم برات تنگ شده بود - ببخشید که دیر اومدم پیشت فاطمه: اشکالی نداره، میدونم که تو هم حالت این روزا خوب نیست پس درکت میکنم - اقا رضا زنگ میزنه؟ فاطمه: اره ،هر دوسه روز یه بار تماس میگیره - خوب خدا رو شکر ، چرا اینجایی؟ چرا نرفتی خونه بابات اینا؟ فاطمه: خونه خودم راحت ترم ، میترسم جایی برم, رضا زنگ بزنه خونه نگران بشه... - الهی فدای اون دلت بشم من،نی نی کوچولومون چه طوره ؟ فاطمه: خوبه خدا رو شکر - فاطمه جون اومدم خدا حافظی کنم فاطمه: کجا به سلامتی... - باورت نمیشه اصلا، کربلا فاطمه: واییی شوخی نکن ،مگه آقا مرتضی نباید میرفت سوریه؟ - چرا میره ،داستانش مفصله بعدن بهت میگم فاطمه: هانیه جان ،ما رو فراموش نکنیااا التماس دعا فراوون دارم ،واسه آقا رضا هم دعا کن... هانیه: چشم حتمن ،تو هم مواظب خودت و نی نیت باش فاطمه: چشم... - من دیگه برم ،کلی کار دارم ،به خانواده هم سلام برسون فاطمه: چشم تو هم به آقا مرتضی سلام برسون - چشم خدا نگهدر...