پدر من علاف بود و علاف در آن روزگار به عکس معنی امروز، همه کاره! در آن روزگار، علاف رابط همه جانبه شهر و روستا بود. همه ما یحتاج شهری ها و مواد خام بسیاری صنایع از روستاها فراهم می گردید. روستاها هم تأمین کنندگان خوبی بودند. معماران، چوب پوشش ساختمان ها و نجاران، تخته درب و پنجره را از علافان می خریدند و بافندگان هم پشم و کرک و مو و پنبه مورد نیاز خود را از روستا تهیه می کردند و فروش همه محصولات زراعی روستائیان، تره بار، خشک بار، غلات و میوه هم با علافان بود. از اینها گذشته، همه سوخت و مواد گرمایشی کنده و زغال بود که اینها را هم علاف می فروخت ولی دشمن کاری کرد که علافانی که در آن روزگار، بدون بودجه های دولتی، کار چند وزارتخانه را انجام می دادند آنچنان سقوط کنند که امروزه علاف به آدم های سرکاری و سرگردان و یا مفت خورانی که حاصل دسترنج کشاورز را می بلعند، گفته شود!
برگرفته از کتاب تلخ ترین نوشته من نویسنده رحیم مور ازغدی
@keshavarzi_313