🌙داستان شب
قسمت پایانی
هارون با وفاداران ثابت قدم که ایمان خود را حفظ کرده بودند باقی ماند و از درگیری با گمراهان و بیگانگان اجتناب کرد، زیرا گوساله پرستان متحد شده بودند و هر دم بیم گسترش فتنه و آشوب، هارون را تهدید می کرد.
آنگاه که موسی علیه السّلام در طور سینا بسر می برد، پروردگار او را از سرگذشت قوم و مکر سامری آگاه ساخت و گفت: ای موسی! ما قوم تو را در غیاب تو آزمایش کردیم و سامری آنان را گمراه ساخت. آنگاه که مدت میقات به پایان رسید و موسی به سوی قوم خود بازگشت و از دور صدای هیاهو و فریاد قوم را شنید، حقیقت مطلب را دریافت و از وضع آنان آگاه شد، زیرا گوساله پرستان در اطراف گوساله ای به رقص و پایکوبی مشغول بودند. با مشاهده این صحنه، آتش غیظ و غضب در موسی شعله ور شد و الواحی که در دست داشت به زمین افکند و به سوی هارون شتافت و سر برادر را گرفته به سوی خویش کشاند و گفت: «چرا وقتی دیدی قوم گمراه شده اند، روش مرا دنبال نکردی؟!»
چرا مفسدین را بیرون نراندی و با گمراهان مبارزه نکردی تا آتش کفر و طغیان را هرچه زودتر فروبنشانی.
با برخورد تند موسی علیه السّلام، هارون به شدت اندوهگین شد و سپس با تضرع متوجه برادر گشت و از وی تقاضای لطف و مهربانی کرد تا ناراحتی و خشم او را فرونشاند.
هارون به موسی گفت: «ای برادر! سر و محاسن مرا رها کن زیرا بنی اسرائیل مرا خوار ساختند و نزدیک بود مرا بکشند، شماتت دشمن را برای من مخواه و مرا با قوم ستمگر همسنگ مساز. ای برادر بزرگوار! من ترسیدم که اگر با آنان نبرد کنم بگویی: تو میان بنی اسرائیل تفرقه ایجاد کردی و عهد مرا رعایت نکردی. »
بدین طریق خشم موسی فرونشست و به اصلاح وضع بنی اسرائیل پرداخت و سپس با رأی صحیح و تدبیر شایسته متوجه سرچشمه آشوب و ریشه بدعت و گمراهی گشت و به سامری گفت: این چه کاری بود که از تو سر زد؟
سامری پاسخ داد: «من چیزی دیدم که ایشان ندیدند. من چیزی از اثر قدم رسول حق (که برای عذاب فرعون آمده بود) را دیدم که قوم ندیدند. آن را برگرفته در گوساله ریختم و نفس من چنین فتنه ای را در نظرم جلوه داد.
موسی علیه السّلام متوجه قوم خویش شد و گفت: مگر پروردگارتان به شما وعده شایسته ای نداد؟! آیا این مدت به نظر شما طولانی آمد؟! و یا خواستید خشم و غضب الهی متوجه شما گردد که به عهد خود وفا نکردید؟!
بنی اسرائیل گفتند: ما به اختیار خود عهدشکنی نکردیم، ما بخشی از طلاهای زینتی فرعونیان را که بر گردن خود حمل می کردند، با خود آورده بودیم، سامری آن طلاها را به صورت گوساله ای درآورد که دارای صدایی بود و بدین وسیله ما را فریفت و از راه راست منحرف ساخت.
گوساله پرستان از لغزش خویش پشیمان گشتند و از خدای خود طلب آمرزش کردند و گفتند: اگر پروردگار به ما ترحم نکند و ما را نبخشد ما از زیانکاران خواهیم بود.
موسی به آنان گفت: شما به خاطر گوساله پرستی خویش درباره خود ستم کرده اید.
بنی اسرائیل گفتند: تکلیف ما چیست؟ موسی به آنان پاسخ داد: در پیشگاه خدای خویش بازگشت و توبه کنید. بار دیگر سؤال کردند راه توبه را برای ما بیان فرمایید.
موسی دستور داد، باید غسل کرده و کفن بر تن کنید، آنگاه یکدیگر را به قتل برسانید. تا طغیان نفس را درهم شکنید و شهوت آن را بکوبید و خود را از فساد و گناه تطهیر کنید.
این بود وضع بنی اسرائیل، اما سامری که عامل این گمراهی بود و آن را منتشر ساخته بود، در همین دنیا کیفر دید. کیفر دنیوی او این بود که خدا به بنی اسرائیل دستور داد: با او نیامیزید و نزدیکش نشوید، لذا سامری مانند حیوانی وحشی شد، با کسی انس و تماس نمی گرفت، به مردم نزدیک نمی شد، دست به کسی نمی گذاشت و در روز قیامت هم وعده عذابی دارد که نمی تواند از آن فرار کند، روزی که با گناهان خویش به آتش کشانده می شود تا کیفر عمل ناشایست خود را ببیند و او در بد جایگاهی گرفتار خواهد شد.
این بود پایان کار سامری، اما گوساله او را، موسی علیه السّلام سوزانده و نرم کرد و به دریا افکند و بدین طریق آثار این فساد نیز محو و عاملان آن به کیفر رسیدند.
#داستان_شب
✦✦✦✦✦✦
ނގމ
برای عضویت در کانال لایک کنید ♡