مستحضر هستیم که سیدالشهدا(ع) و رسول اکرم(ص) متولیان اوقاف حضرت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بودند. لذا از بزرگترین رفتارهای آموزنده حضرت زهرا(س) این است که بعد از فوت پیامبر اکرم(ص) تمامی موقوفات خود را طبق آیه مبارکه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» به امام حسین(ع) و امام حسن(ع) واگذار کرده بودند.
با توجه به اینکه ولادت امام حسین(ع) است و باید مطالب شادیآور را بیان کرد، اما عظمت روان ملکوتی حضرت سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا همواره برای ما آموزنده است، بنابراین شیخ مفید که ستون استوار تشیع است در این باره فرموده است که از قول حضرت سجاد(ع) بیان میشود که امام حسین(ع) بعد از امان گرفتن از لشکر یزید در شب تاسوعا، بر در خیمه نشسته بودند و درحالی که من در تب بیماری در بستر افتاده بودم، عمهام زینب(س) در کنار من بودند و یکی از لشکریان پدرم در حال صیقل دادن شمشیر ایشان بود. امام حسین(ع) چند بیت اندوهگین را شروع به خواندن کردند:
«یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ/ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیلِ
مِن طالب وَ صاحِب قَتیل/ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل/ ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیلِ
وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیلِ
ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن میدهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمیورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زندهای رهروی ناگزیر این راه است.
با توجه به روایت شیخ مفید در چنین شرایطی امام سجاد(ع) متوجه شد که امام حسین(ع) به رسیدن قرب حضرت حق نزدیک شده است، اما حضرت زینب(س) گریهکنان خود را به نزدیک امام حسین(ع) رساند و سیدالشهداء(ع) فرمودند که خواهرم، اگر کبوتر را آزاد بگذارند، در خانهاش میخسبد» اما من را آزاد نگذاشتند». حضرت زینب(س) در چنین شرایطی فریاد کشید و گفت: «ای وای بر من، خود خبر مرگ خود را پیشاپیش میدهید و بر زمین افتادند». پدرم سر خواهرشان را بر دامن گرفتند و گفتند: «ای خواهرم، مبادا شیطان بردباریات را ببرد، مبادا در مرگ من چنگال به چهره زنی، همانگونه که خدای فرمان داده است سوگواری را به جای آورید. ما سوگوار امام حسن(ع)، امیرالمؤمنین(ع)، رسول اکرم(ص) و مادرمان حضرت فاطمه زهرا(س) هستیم.»
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی/ چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی.
حافظ در غزل شماره ۱۲ خود سروده است:
ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده/ بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
بنا بر این روایات، تنها مصداقی که برای این شعر حافظ پیدا خواهم کرد، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است، زیرا ایشان تنها کسی هستند که برای خداوند از مال، جان و تمام دارایی خود هیچ دریغی نکردند. مردم در آن زمان نمیدانستند که پیامبر(ص) را کریم بدانند یا سیدالشهداء(ع) را کریم اهلبیت بخوانند، زیرا هر دو وجود بزرگوار در کریمی و کرامت بیبدیل بودند.
مهدوی دامغانی در انتها، سخن خود را با شعری از شیخ عبدالکریم امیری فیروزکوهی به پایان رساند، که این شعر در وصف امام حسین(ع) سروده شده است:
جانها فدای آنکه به جان شد فدای غیر/ بیگانه شد ز خود که شود آشنای غیر
از بذل جان خویش به رغبت به رأی حق/ نگذشت تا گذاشت جهان را برای غیر
گوینده خلاف رضا در هوای نفس/ جوینده رضای خدا در رضای غیر
در راه دین ز پیکر خود ساخت شمع راه/ تا رهزن دغل نشود راهنمای غیر
افراشت بیرق از سر خود در طریق عدل/ تا کس طریق ظلم نپوید به پای غیر