🍉
#برشی_از_کتاب
کانال آنقدر سرّی بود که سربازهایی که با ما کار میکردند، تشویقی میگرفتند برای مرخصیهای اضافه، اما برای اینکه کانال لو نرود تا اتمام کانال حق مرخصی رفتن نداشتند. مرخصیهایشان میماند برای بعداً، حتی حمام رفتنشان هم جدا از بقیۀ سربازها بود.
از سراشیبی رودخانۀ فصلی که بالا رفتم، دیدم ابوشریف و حاجی نشستهاند لبۀ بلندی و کانال را نگاه میکنند. ابوشریف به محض اینکه صدای قدمهای من را شنید، تفنگش را گرفت طرفم.
_ایست.
_منم ابوشریف! الیاس. حاجی اینجاست؟
حاجی گفت: «خوب شد اومدی آقا الیاس! بپر یکی از اون کلنگ کوچیکا رو بیار.»
من حرف حاجی را گوش ندادم. حاجی توی این ظلمات با کلنگ چه کار داشت؟ خودم را بالا کشیدم و کنار حاجی روی خاکها دراز کشیدم. کانال را که دیدم، تمام تنم لرزید. از یک جایی بالای کانال چیزی بین دود و غبار یا مهی باریک بالا رفته بود و زیر نور ماه کاملاً پیدا بود. گفتم: «حاجی! عراقیها کانال رو پیدا کردن؟ اون آتیشه؟»
📙 کتاب این هفته:
#معبد_زیرزمینی
🖋 به قلم:
#معصومه_میرابوطالبی
📜جدیدترین اثر تقریظی
#رهبر_معظم_انقلاب
برای تهیه کتاب کلیک کنید👇
https://ketabejamkaran.ir/115929
📚
#کتاب_هفته
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabejamkaran