نجواے حضرت زهرا سلام الله علیها گفتم شاید یعقوب‌وار به پیراهنت التیام بیابم، همان پیراهنی که علی تو را در آن غسل داده بود، اما پیراهن خالی‌ ات بوی تو را در شامه‌ام زنده کرد و بیشتر آتشم زد، از حال و هوش رفتم آنچنانکه علی خود را شماتت می‌کرد از اینکه پیراهن را به دست من سپرده است. بلال بعد از تو اذان نگفت و نمی‌گفت. به او گفتم: دوست دارم صدای موذن پدرم را بشنوم، شاید از غم و غربتم کاسته شود. «اللَّه اکبر» را که گفت، گریه امانم را برید. وقتی نوای اشهدان محمدا رسول‌الله در گوش جانم نشست، صیهه‌ام آنچنان به آسمان رفت که همه ترسیدند، جانم به آسمان رفته باشد، وقتی به هوش آمدم، هر چه کردم بلال، دیگر ادامه نداد گفت: ای دختر رسول خدا! بر جان شما می‌ترسم. چه کنم پدر؟ ⁉️ یادت همیشه هست و جالی خالی ‌ات با هیچ چیز پر نمی‌شود. آنچه فقط از من برمی‌آید این است که بنشینم کنار قبر تو و غربتم را زمزمه کنم: آنکه شامه‌اش با ترتب احمدی آشنا شده، چه باک اگر پس از آن هیچ عطر و مشک و غالیه‌ای را نبوید. به آنکه پنهانی لایه‌های زمین گشته است بگو که آیا ضجه و مویه و فغان مرا می‌شنود؟ مصیبت و اندوه آنچنان بر من مستولی شده است که اگر پنجه بر گلوی روز می‌انداخت، شب می‌شد. من در سایه رحمت و حمایت محمد بودم و تا آن دم که این سایه گسترده بود، من از هیچ چیز نمی‌ترسیدم. امروز پر و بالم حتی در مقابل فرومایگان ریخته است و می‌هراسم از ستم و ظالم را باردایم دفع می‌کنم. حتی قمریان هم شب هنگام بر شاخسار مصیبت من گریه می‌کنند. حزن واندوه پس از تو، تنها مونس من است و اشک تنها بالاپوش من. ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ⚫️اللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظٰالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِحَمَّدٍ، وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکْ ... ✍🏻 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤