سرگذشت شهیده زینب کمایی که به دست منافقین درسال ۱۳۶۱ به شهادت رسیده،از زبان مادر ایشان که سختی های بسیاری را در طول زندگی شان متحمل شده اند. زینبی که میترا بود و دیگر زینب شده بود... کنارزینب نشستم و‌صورت لاغرو استخوانی اش را بوسیدم،چشم‌های بسته اش رایکی،یکی بوسیدم. لب هایش را بوسیدم.سرم را روی سینه اش گذاشتم. قلبش نمی زد. روسری اش هنوز به سرش بود. چندتار مویی را که از روسری بیرون زده بود،پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند. زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلندگفتم:« بِأیِ ذَنبٍ قُتِلَت.» @ketabkhoobeh