پاسخ طبق صريح آيه ي شريفه، مديريت خانواده به مرد محوّل شده است. اثبات اين امر، ما را در پاسخ گويي به سؤال كمك مي كند. مدير و سرپرست خانواده در قبال همسري كه وظيفه نشناس و ناشزه شده است، مسئوليت دارد كه خداوند تبارك و تعالي مراحلي را براي تنبيه زن به مردان پيشنهاد مي دهد. بنا بر اين، بايد در مرحله ي اوّل، قيومت براي مرد ثابت شود و بعد از اثبات آن بر اساس ضوابط مديريت، در برابر زنان نافرمان اعمال مديريت نمايد. سرپرستي مردان در نظام خانواده سرپرستي در نظام خانواده به عهده ي مردان است (الرجال قوّامون علي النساء...); مردان سرپرست و خدمت گزار زنان هستند...; زيرا خانواده يك واحد كوچك اجتماعي است و همانند يك اجتماع بزرگ بايد رهبر و سرپرست واحدي داشته باشد و اين كه هر اجتماعي ـ خواه كوچك و خواه بزرگ ـ نياز به رهبري و مديريت دارد، امري فطري و غريزي است و پيدايش مديريت فطري از همين جا آغاز مي شود و در بازي بچه هاي نا بالغ و در زندگي حيوانات، خود به خود يكي جلودار مي شود و اين جا نيز در قرآن كه مردان را مدير خانواده قرار داده است، تأييد و امضاي همان حكم تكويني و فطري است و علاوه بر اين دليل، در دنياي امروز پيش از هر زمان اين مسئله محسوس است كه اگر هيئتي (حتّي يك هيئت دو نفري) مأمور انجام كار مي شود، حتماً بايد يكي از آن دو رييس و ديگري معاون يا عضو باشد; و گرنه هرج و مرج در كار آن ها پيدا مي شود. نكته ي قابل توجه اين كه چرا اين مديريت به صورت دست جمعي نباشد؟ زيرا اين گونه مديريت مفهومي ندارد و كار به هرج و مرج مي انجامد;[1] پس دو راه وجود دارد: نظام خانواده به صورت شورايي اداره شود يا اين وظيفه، تنها به مرد محوّل شود. امّا صورت اوّل كه به نحو شورايي باشد، ايرادش اين است كه در يك نظام شورايي، خانواده هميشه اعضايش دو نفرند; يك نفر مرد و يك نفر زن. براي تحقق شورا حداقل بايد سه نفر باشند و بين دو نفر شورا معنا ندارد تا رأي گيري شود و نظر اقل و اكثر را به دست آورد. امّا صورت دوم كه مدير خانه، مرد باشد عقلا و عرفاً متصور است; امّا اين كه چرا مديريت به مرد محوّل شده است، به خاطر وجود خصوصياتي در مرد است; مانند ترجيح قدرت تفكر او بر نيروي عاطفه و احساسات (به عكس زن كه از نيروي سرشار عواطف بيش تري بهره مند است) و ديگري داشتن بنيه و نيروي جسمي بيش تر كه با اوّلي بتواند بينديشد و نقشه طرح كند و با دوّمي بتواند از حريم خانواده ي خود دفاع كند. به علاوه، تعهد مرد در برابر زن و فرزندان، نسبت به پرداختن هزينه هاي زندگي و پرداخت مهر و تأمين زندگي آبرومندانه ي همسر و فرزند، اين حق را به او مي دهد كه وظيفه ي سرپرستي به عهده ي او باشد كه در آيه اين انگيزه ي اخير اشاره شده است. اين سرپرستي به خاطر تفاوت هايي است كه خداوند از نظر آفرينش، روي مصلحت نوع بشر، ميان آن ها قرار داده، نه اين كه سپردن اين وظيفه به مردان، دليل بالاتر بودن شخصيت انساني آن ها است و نه سبب امتياز آن ها در جهان ديگر; زيرا اين صرفاً بستگي به تقوي و پرهيزگاري دارد و دليل سپرده شده اين وظيفه به مردان، به علت تفاوت هايي است كه در خلق و آفرينش آن ها وجود دارد. و علّت دومش هم در قسمت بعدي آيه آمده است كه (... و بما انفقوا مِنْ اموالهم); اين سرپرستي به خاطر تعهداتي است كه مردان در مورد انفاق كردن و پرداخت هاي مالي در برابر زنان و خانواده به عهده دارند. وظايف مردان در برابر زنان نافرمان امّا در مورد زنان متخلف كه از وظايف خود سرپيچي مي كنند، خداوند تبارك و تعالي در آيه ي شريفه براي مردان كه مدير خانه هستند وظايف و مراحلي را پيشنهاد داده است و مرد با توجه به اين كه بايد اين مراحل را به ترتيب اجرا كند و مشفقانه و كريمانه باشد نه از روي كينه و عداوت و دشمني، بايد قصدش اين باشد كه زن را به آغوش خانواده باز گرداند و او را از نشوز و نافرماني باز دارد (چنان چه اگر مرد در اجراي وظايف اسلامي خانوادگي و در تعهد سرپرستي خود از طريق عدل و انصاف عدول كند، حكومت اسلام حق مجازات او را دارد. مراحلي كه در آيه ي شريفه آمده است: 1ـ موعظه كردن «فعظوهن»; زناني را كه از طغيان و سركشي آن ها مي ترسيدموعظه كنيد و پند و اندرز دهد، و به اين وسيله نتايج اين گونه كارها را براي زنان بيان كنيد و آن ها را متوجه مسئوليت خود نماييد. 2ـ (و اهجروهن في المضاجع) در صورتي كه اندرزهاي شما سودي نداد، در بستر از آن ها دوري كنيد و با اين عكس العمل و بي اعتنايي و به اصطلاح، قهر كردن; عدم رضايت خود را از رفتار آن ها آشكار سازيد. شايد همين واكنش خفيف در روح آنان موثر گردد. 3ـ مرحله ي سوم، ضرب و زدن است «واضْربُوهُنَّ» وقتي راه هاي مسالمت آميز سود نبخشيد (پند دادن و قهر كردن) معمولا به خشونت متوسل مي شوند. در اين مرحله كه تنبيه بدني است، اسلام سفارش كرده كه نبايد به مرحله ي كبودي جسم يا زخمي شدن بدن برسد. و اين شدت عمل به خرج دادن و