موتوریها یادشونه!
وقتی تو شبهای شلوغی میرسیدیم میدون انقلاب و میدیدم آرومه، چه حس خوبی داشت! وقتی ساعت ۲ شب میومدی خونه و هیچکس خبر نداشت تو کجا بودی و چیکار کردی! وقتی با زخمهات یه راست میرفتی حموم و لباستو خودت میشستی که از رد زخم خون حتی خانوادهت خبردار نشه...
گذشت!
الهی شکر...
@Lebasshakhse