👆👇بخش اول: 💠 دانشمند برجسته هسته‌ای ایران، به رسم هر روز، یک ساعت پیش از سپیده دم از خواب بیدار شد تا قبل از شروع روز خود فلسفه اسلامی مطالعه کند. آن روز بعد از ظهر قرار بود با همسرش از ویلایشان در ساحل دریای خزر به خانه ییلاقی‌شان در آبسرد، شهری خوش آب و هوا در شرق تهران، بروند و آخر هفته را در آن‌جا بگذرانند. ➖ وزارت اطلاعات ایران در مورد نقشه ترور احتمالی به وی هشدار داده بود، اما این دانشمند، محسن فخری‌زاده، به هشدار آن‌ها اعتنایی نکرده بود. اسرائیل باور داشت که آقای فخری‌زاده رهبری تلاش‌های ایران برای ساخت بمب هسته‌ای را بر عهده دارد و حداقل ۱۴ سال بود که قصد داشت او را ترور کند. اما تعداد تهدید‌ها و نقشه‌ها به قدری زیاد بود که او دیگر به آن‌ها توجهی نمی‌کرد. ➖ آقای فخری‌زاده با وجود جایگاه برجسته‌ای که در سیستم نظامی ایران داشت، علاقه‌مند بود یک زندگی عادی داشته باشد. او در پی لذت‌های کوچک زندگی بود: دوست داشت شعر بخواند، طبیعت‌گردی کند و یا خودش رانندگی کند و همراه خانواده‌اش به ساحل دریا برود. او توصیه‌های تیم امنیتی خود را نادیده می‌گرفت و اغلب با اتومبیل شخصی‌اش به خانه ییلاقی‌شان در آبسرد می‌رفت و اجازه نمی‌داد محافظان او را با ماشین ضدگلوله ببرند. این کار او نقض جدی پروتکل‌های امنیتی محسوب می‌شد، اما او اصرار داشت. پس بعد از ظهر روز جمعه، ۲۷ نوامبر برابر با ۷ آذر، پشت فرمان نیسان تینا مشکی‌اش نشست، با همسرش در صندلی کنار راننده، و راه افتاد. 💠 هدفی دست‌نیافتنی از سال ۲۰۰۴ (۱۳۸۲) که دولت اسرائیل به سازمان اطلاعات خارجی خود، موساد، دستور داد از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کند، این سازمان تعداد زیادی عملیات خرابکاری و حملات سایبری علیه تاسیسات غنی‌سازی سوخت هسته‌ای ایران انجام داده بود. همچنین به طور روشمند متخصصانی را که تصور می‌کرد سرپرستی برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران را بر عهده دارند، از صحنه خارج می‌کرد. ماموران این سازمان از سال ۲۰۰۷ (۱۳۸۵) ۵ دانشمند هسته‌ای ایران را ترور و یک نفر دیگر را زخمی کردند. اکثر این دانشمندان در زمینه‌ی آنچه مقامات اطلاعاتی اسرائیل آن را برنامه‌ای مخفی برای ساخت کلاهک هسته‌ای می‌خواندند، از جمله رفع چالش‌های فنی اساسی جهت ساخت کلاهک کوچکی که در موشک‌های دوربرد ایران جا شود، مستقیما برای آقای فخری‌زاده کار می‌کردند. ماموران اسرائیلی یک ژنرال ایرانی مسئول ساخت موشک و ۱۶ نفر از اعضای تیم او را نیز کشته بودند. اما مردی که به گفته اسرائیل سرپرستی برنامه بمب اتمی را بر عهده داشت، دست‌نیافتنی بود. ➖ در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۷) یک گروه ترور در محل تعیین شده برای قتل در تهران منتظر آقای فخری‌زاده بودند، اما عملیات در آخرین لحظه کنسل شد. موساد به لو رفتن برنامه مظنون بود و فکر می‌کرد ممکن است ایران تله گذاشته باشد. این بار قصد داشتند روش جدیدی را امتحان کنند. ماموران ایرانی که برای موساد کار می‌کردند یک وانت نیسان زامیاد آبی را کنار جاده‌ای که آبسرد را به بزرگراه اصلی متصل می‌کرد پارک کرده بودند. محل مذکور اندکی ارتفاع داشت و به جاده و خودرو‌هایی که نزدیک می‌شدند دید داشت. پشت وانت، زیر لایه‌ای برزنت و مصالح ساختمانی، یک مسلسل ۷.۶۲ میلیمتری مخفی بود. حدود ساعت ۱ بعد از ظهر، گروه ضربت ترور علامتی دریافت کردند که آقای فخری‌زاده، همسرش و تیمی از محافظان مسلح با خودروهای اسکورت قصد عزیمت به آبسرد را دارند، جایی که بسیاری از مرفهin ایران ویلا و خانه ییلاقی دارند. عامل ترور، که تک تیراندازی ماهر بود، موقعیت گرفت، نمای اسلحه را تنظیم کرد، چخماق را کشید و به آرامی دست به ماشه برد. اما، او حتی نزدیک آبسرد هم نبود. او هزاران کیلومتر دورتر در مکانی نامعلوم به یک صفحه نمایش کامپیوتر چشم دوخته بود. کل گروه ترور هم ایران را ترک کرده بود. گزارش‌های یک قتل گزارش‌های خبری آن روز بعد از ظهر از ایران گمراه‌کننده، متناقض و عمدتا اشتباه بودند. بر اساس یک گزارش، یک تیم ترورکننده در کنار جاده منتظر بودند تا آقای فخری‌زاده از آنجا عبور کند. طبق گزارشی دیگر، ساکنان محل صدای انفجاری مهیب و به دنبال آن صدای تیراندازی شدید با مسلسل شنیدند. ابتدا یک کامیون جلوی خودروی آقای فخری‌زاده منفجر شد، سپس پنج یا شش فرد مسلح از خودرویی در آن نزدیکی پیاده شدند و به سمت آن‌ها تیراندازی کردند. یکی از شبکه‌های اجتماعی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از درگیری مسلحانه شدید بین محافظان آقای فخری‌زاده و ده‌ها مهاجم خبر داد. به گفته شاهدان چندین نفر کشته شدند. یکی از ​دور از ذهن‌ترین گزارش‌ها چند روز بعد ارائه شد.