👆👇 (ادامه) بخش ششم پهپادی در اندازه‌هایی که بتواند به ایران سفر کند به راحتی توسط موشک‌های ضد‌هوایی ایران ساخت روسیه سرنگون می‌شود. در ضمن وجود یک پهپاد در منطقه آبسرد می‌توانست باعث افشای کل عملیات شود. بهترین راه حل این بود که یک خودروی به ظاهر از کار افتاده، که یک چرخ ندارد و روی جک قرار گرفته، سر تقاطعی در جاده اصلی که وسایل نقلیه از آن به سمت آبسرد دور برگردان می‌زدند، به فاصله ۱۵۰ متری از محل ترور، پارک شده باشد. آن خودرو مجهز به دوربینی دیگر بود. حرکت کاروان آقای فخری‌زاده از شهر رستمکلا در نزدیکی دریای خزر خارج شدند. خودروی اول محافظان بودند. خودروی بعدی یک نیسان مشکی بدون زره بود که آقای فخری‌زاده راننده‌اش بود، همسرش صدیقه قاسمی هم کنارش نشسته بود. دو خودروی دیگر حامل محافظانش هم پشت سرشان حرکت می‌کردند. به گفته پسرش حامد فخری‌زاده و مقامات ایرانی، تیم امنیتی آن روز به آقای فخری‌زاده در مورد تهدید علیه وی هشدار داده بود و از او خواسته بود سفر نکند. علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، به رسانه‌های ایرانی گفت که سازمان‌های اطلاعاتی حتی از محل احتمالی سوءقصد نیز اطلاع داشتند، هرچند از تاریخ آن مطمئن نبودند. روزنامه نیویورک تایمز نتوانست تأیید کند که مقامات اطلاعاتی از چنین اطلاعات ویژه‌ای برخوردار بودند یا این اظهارات نتیجه تلاش برای جبران آسیب‌های متعاقب این شکست اطلاعاتی شرم‌آور بودند. ایران پیشتر هم از حملات جنجالی در این کشور به شدت آشفته شده بود. علاوه بر ترور رهبران، از آسیب‌ها به تاسیسات هسته‌ای کاملا مشخص بود که اسرائیل یک شبکه همدست و موفق در داخل ایران دارد. سرزنش‌ها و توهمات پس از ترور تشدید شدند. سازمان‌های اطلاعاتی رقیب - زیر نظر وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران - یکدیگر را مقصر می‌دانستند. یک از مقامات اطلاعاتی ارشد سابق ایران گفت شنیده است که اسرائیل به اطلاعات امنیتی آقای فخری‌زاده دست پیدا کرده بود و از تغییرات لحظه آخری برنامه او، مسیر و زمان حرکتش مطلع بود. اما پسرانش گفتند که آقای فخری‌زاده گفته بوده روز بعد در تهران در دانشگاه کلاس دارد و نمی‌تواند از راه دور تدریس کند. ظاهرا تهدیدها را جدی نمی‌گرفت. او حاضر نبود سوار خودروی زرهی شود و اصرار داشت یکی از اتومبیل‌های خودش را براند. به گفته سه نفر که با عادات وی آشنایی داشتند، وقتی همراه همسرش بود، از محافظان می‌خواست همراه آن‌ها نروند و در اتومبیلی جداگانه پشت سرشان حرکت کنند. آقای شمخانی گفت که آقای فخری‌زاده به قدری در طول سال‌ها تهدید شده بود که دیگر آن‌ها را جدی نمی‌گرفت. شاید حتی شهادت به نظر آقای فخری‌زاده جذاب می‌آمد. او در مصاحبه ضبط شده در مهر نیوز، رسانه محافظه‌کار، که در ماه نوامبر منتشر شد، گفته بود بگذارید هر چقدر می‌خواهند بکشند، اما جلوی ما را نمی‌توانند بگیرند. آن‌ها دانشمندان را کشتند، اما ما این‌گونه بدون اینکه به سوریه و عراق رفته باشیم، شهید شویم انشالا. حتی اگر آقای فخری‌زاده سرنوشت خود را پذیرفته بوده باز هم مشخص نیست چرا نیروهای سپاه مسئول محافظت از او با چنین خطاهای امنیتی آشکاری موافقت کرده بودند. افراد نزدیک به وی گفتند او پافشاری می‌کرد و سرسخت بود. اگر آقای فخری‌زاده در صندلی عقب خودرو نشسته بود، شناسایی وی و پیشگیری از کشتن هر شخص دیگری به مراتب سخت‌تر می‌شد. اگر خودرو زرهی و شیشه‌ها ضد‌گلوله بودند، گروه ضربت مجبور می‌شد برای از بین بردن آن از مهمات ویژه یا بمبی قوی‌تر استفاده کند، امری که نقشه‌شان را باز پیچیده‌تر می‌ساخت. ضربه کمی پیش از ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر، کاروان به دوربرگردان مورد نظر در جاده فیروزکوه رسید. خودروی آقای فخری‌زاده تقریباً ایستاد و به راحتی توسط اپراتورها شناسایی شد. آن‌ها همسرش را که کنارش نشسته بود نیز دیدند. کاروان در بلوار امام خمینی به سمت راست پیچید، سپس خودروی اول جلوتر رفت تا پیش از ورود آقای فخری‌زاده ویلا را بازرسی کند. رفتن آن خودروی آقای فخری‌زاده را در معرض دید کامل قرار داد.