10.07M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
🔴 روایت یک زن صهیونیست از ورود مجاهدان قسام به خانه(غصبی‌)اش وقتی حمله شروع شد با بچه‌هایم (دو نفر) وارد خانه شدیم. به بچه‌ها گفتم که بیرون خطر است که ناگهان صدای در را شنیدم. در باز شد و صدای عربی را شنیدم سعی کردم در را ببندم که موفق نشدم. یکی از آن‌ها به زبان انگلیسی گفت «نگران نباشید ما مسلمانیم ما به شما آسیب نخواهیم رساند.» این من را همان اول شگفت‌زده کرد و از طرفی به من اطمینان داد. با بچه‌هایم نشستم و آن‌ها یک صندلی از آشپزخانه آوردند. یکی از آن‌ها با ما بود و بقیه در خانه راه می‌رفتند. یکی از آن‌ها یک موز را در آشپزخانه دید و گفت: می‌توانم یه تیکه بخورم؟! گفتم: بله! بچه بزرگتر کمی ناراحت بود و کوچکتر مشغول بازی رایانه‌ای بود، چیزی آن‌ها را نمی‌ترساند. من آن‌ها را تماشا کردم که با یکدیگر به زبان عربی صحبت می‌کردند. پسرم از من پرسید که آیا در حال بحث برای عذرخواهی هستند؟! به او گفتم: "به نظر می‌رسد نه." حدود دو ساعت ماندند و بعد در را بستند و رفتند و کار به همین جا ختم شد. ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦ‌َــــܝ‌َܥܼܢ ✋ 🇮🇷 https://eitaa.com/hajagha_salam 🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست. 🌸❤️🌺🌹🌷🌸❤️🌺🌹