آیت الله العظمی حاجآقا مجتبی تهرانی رحمة الله علیه در مراسم شب بیستوسوم ماه مبارک رمضان سال 91 در رابطه با شهادت حضرت صدیقه کبری(س) بحثی را مطرح کردند و پس از آن روضه حضرت را خواندند:
توسل من معلوم است و همهتان هم میدانید؛ توسلم به باطن لیلةالقدر است. اوّل چند جمله از خود زهرا(سلامالله علیها) نسبت به آن حادثه نقل میکنم. «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَ وَ أَنَا حَامِلٌ»؛ چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را بر روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ آتش زبانه میکشید. زهرا(سلامالله علیها) میگوید: لگدی زد و در را بر روی من انداخت، «وَ تَسْفَعُ وَجْهِی»؛ من با صورت بر روی زمین افتادم. آتش زبانه میکشید و چهرة من را میسوزاند. «فَیَضْرِبُ بِیَدِه»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی»؛[1] چنان سیلی محکمی زد که گوشوارههای من پراکنده شد.
1. بحارالانوار، ج 30، ص 349
من نوحه خونی بلد نیستم، ولی امشب مرجعیت به کنار، اجتهاد به کنار، فقاهت به کنار، عرفان به کنار، اخلاق به کنار، میخوام امشب نوحـــه بخــــونم ... در وسط کوچه تو را ... کاش به جای تو مرا