از تاریخ باید عبرت گرفت
چند نکته در باب سقوط صفویه:
1- کتاب ایران عصر صفوی راجر سیوری را حتماً مطالعه کنیم؛ سایر آثار در اینباره را نیز مطالعه کنیم
2- تحلیل های متفاوتی که در باب چرایی سقوط صفویه بیان شده است را حتماً بخوانیم
3- از تصورات غالبی در باب ظهور و سقوط حکومت ها فاصله بگیریم
4- آنچه که در ادامه مطرح می شود، صرفاً یک یادآوری تاریخی است با هدف درس گرفتن از آن و هیچ قصدی برای قیاس وجود ندارد
5- و اما بازنشر چند نکته در باب چرایی سقوط صفویه:
صفویه بعد از اسلام بزرگترین سلسله ایرانی حاکم است که خیلی خدمات جدی در تمامیت ارضی و ملت سازی و استقلال ایران ایفا کرده است
آن امپراطوری با شکوه، به رغم اقتداری که در اوج خود در تعاملات بین المللی و سرکوب دشمن خارجی بود، با نسیم حمله افغان ها سقوط کرد.
افغانهایی که صفویه را سرنگون کردند یکی از اقوام ایرانی بودند و ریشه تاریخی شان حتی ایرانی تر از قاجارها و افشارها بود.
بیماری شاه یا تقدیر الهی، از جمله دلایل سطحی است که برای سقوط صفویه ذکر شده است
برخی فتنه افغان را عذاب الهی ناشی از فساد و تباهی حکومت و مردم عنوان کرده اند و برخی خاموشی چراغ علم و اندیشه و کناره گرفتن عالمان را علت تضعیف حکومت صفوی و سقوط آن دانسته اند
نا گفته نماند که شاه سلطان حسین، بیش از سایرین شخصیت ضعیفی داشت و در توهم شکست ناپذیری سلسله غرق شده بود و گمان میکرد پرچم را به موعود آخرالزمان خواهد داد. در این خصوص رسول جعفریان تنها عامل سقوط صفویه را تقدیرگرایی و موعود گرایی شیعه دانسته و می گوید اینها از ابتدای سلطنت یکی از پایههای مشروعیت شان را این میدانستند که حکومت به نیابت از امام عصر می کنند و پرچم را به دست امام زمان خواهند داد
وقوع بلایای طبیعی، قحطی گسترده، وقوع زلزله تبریز و تلفات سهمگین ناشی از آن زلزله نیز از جمله دلایل زمینه ساز سقوط صفویه بود
یکی از ریشه های اقتصادی این سقوط و علت مستقیم انحطاط اقتصاد ایران، افزایش فوق العاده بهره فئودالی و مالیات بر اراضی کشاورزی بود که کمر اقتصاد روستایی را شکست و عرصه بازار داخلی را تنگ و محدود کرد و تولید تجاری و داخلی را تقلیل داد و تضادهای طبقاتی را شدید و حاد کرد و روستاییان سر به شورش برداشتند.
پس از تضعیف جایگاه قزلباشان، شاهان صفوی نتوانستند نیروی جایگزین برای قزلباشان انتخاب کنند.
مخترعان ایرانی چون در ایران ارزشی نمی دیدند و حقوق مالکیت معنوی و فکری رعایت نمی شد به هند میرفتند.
«مالیات» آنقدر کمرشکن شده بود که مردم خشمگین شده بودند. علاوه بر این به اصناف مختلف هم ظلم و اجحاف می شد مثلا گزارش هایی مبنی بر شورش شیرینی پز های اصفهان در اعتراض به زورگویی دولت در اجبارشان به تامین رایگان شربت و شیرینی دربار وجود دارد.
گسترش راه های تجاری دریایی باعث شد که مسیر های زمینی و تجاری که برای ایران درآمد داشت از رونق بیفتد و برخی محصولات ایرانی مانند ابریشم هم به دلیل تقلب هایی که در تولید آن انجام می شد خریدارهایش را از دست داد. ضمن این که به دلیل فساد تاجران هندی که در ایران صرافی می کردند با دادن رشوه از ایران طلا و سکه خارج می کردند و این هم به بحران مالی ایران افزود.
پس از مرگ شاه عباس، تساهل و تسامح با اقلیت های مذهبی از بین رفت که این مهم نیز ضربه دیگری به اقتصاد ایران وارد کرد.
فساد و رشوه در ایران بیداد میکرد
و در نهایت، حکومتی که زمانی توانسته بود ازبک ها و عثمانی ها را به مرزهای قبلی برگرداند از کنترل شورش افغان ها بر نیامد و متاسفانه امپراطوری صفویه سقوط کرد.
سلطان حسین دوم آبان 1101 هجری شمسی، شکست را قبول کرد و تاج را بر سر محمود افغان گذاشت.
وقتی شاه سلطان حسین در خیابان حرکت می کرد که تاج را تقدیم کند گفته می شود برخی در اصفهان سینه می زدند و عزاداری می کردند و آسمان را نگاه می کردند «چون فکر می کردند از آسمان کسانی به یاری لشکر صفوی خواهند آمد و اجنه و آسمانیان میآیند و امکان ندارد صفویه سقوط کند»!
«این متن بر اساس برداشت آقای رئیس جعفری از منابع تاریخی و روایی درباره سقوط صفویه میباشد»
✍️ خبر و تحلیل سیاسی:
@khabarvatahlilesiasi