┄┅═══✼✼═══┅┄ شهید برونسی از فرماندهان موفق دفاع مقدس بود و این او از دو چیز نشأت می گرفت: اول؛ از و و و محض او از فرماندهی. دوم؛ به مخصوصاً حضرت که رمز موفقیتش در عملیات ها بود. او تا آنجا در آسمان اوج گرفته بود که تاریخ و محل شهادتش را نیز می دانست، این اطمینان قلبی از و نشأت می گرفت. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ در خاطراتش می نویسد: در دوران سربازی و در پایان دوره آموزشی من را از طرف پادگان بردند بیرجند، جلوی یک خانه ویلایی بزرگ. گفتند از این به بعد در اختیار صاحب این خانه هستی! وارد خانه که شدم دریکی از اتاق ها باز بود. گفتم یا الله، صدای زن جوانی بلند شد: یا الله گفتنت دیگه چیه؟! بیا تو! زیر لب گفتم خدایا بر خودت. داخل که رفتم، چشم هایم یکهو سیاهی رفت... گوشه اتاق روی مبل، زن جوان بی حجابی لم داده بود. با یک آرایش غلیظ و حال بهم زن! بلافاصله از اتاق زدم بیرون. گوشم بدهکار هارت و هورتش نشد... خدمتکارهای خانم دنبالم بودند که دوباره من را بکشانند داخل. ولی حریفم نشدند. وقتی موضوع به گوش مافوقم در پادگان رسید، قرار شد به عنوان تنبیه تمام توالت ها را تمیز کنم. امیدوار بودند زیر بار نظافت توالت ها کمر خم کنم و کوتاه بیایم.اما وقتی دیدند حریف و نمی شوند کوتاه آمدند. ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝