🔻قسمت سوم جوان‌ترین پزشک زن محبوبه گفت: «من چیزی نگفتم. بلند شدم که دنبال کارم بروم.» خانم سرپرستار گفت: «فهمیدی ایشان چه کسی بود؟» گفته بود: «نه. مگر خدمتکار نبوده؟» جواب داده بود: «نه این خانم دکتر بوده ». خدمتکار وقتی متوجه شده بود، گفته بود خدا مرگم بدهد و در راهروی بیمارستان خواهرم را پیدا کرده و معذرت خواسته بود. خواهرم با دست به پشت شانه‌اش زده بود و معذرت خواسته بود. خواهرم هم با دست به پشت شانه‌اش زده بود و او را در بغل گرفته بود و گفته بود: «عزیزم در این ساختمان همه ما یکی هستیم. شما یک کاری انجام می‌دهی من کار دیگری می‌کنم. هر کدام از ما هم که نباشیم کار بیمارستان لنگ است. شما اصلا ناراحت نباش.» این در حالی بود که در آن زمان اگر به خانم دکتری چنین حرفی زده می‌شد، آسمان را به زمین می‌رساند. محبوبه در خرداد ۱۳۵۳ در حالی که ۲۳ سال داشت فارغ التحصیل شد. خبرنگاران به خانه ی ما آمدند و با او مصاحبه کردند و نوشتند :«جوان ترین پزشک ایران.» از طرف بنیاد خیریه ی البرز و قوامی برای او جایزه‌هایی تهیه و از او تجلیل کردند. موسسه البرز متعلق به مردی به نام حسنعلی البرز از ثروتمندهای آن زمان بود که همه ثروتش را وقف امور فرهنگی و علمی کرده بود و به استادان دانشگاه و دانشجویان زبده وام می‌داد و برای دانشجویان نیازمند کتاب می‌خرید. @khadem_shohadajahrom