🌸
#گپ_و_گفت_دخترونه 🌸
ادامه فصل اول 👇👇
سحر: نگین ،نگار و محدثه ،همگی به صف شید که چای لبسوز دم کرده بارون خانوم رسید.
نگار: ای جان به به، حالا برید کنار که نگار خانم معروف به نگار آذوقه، میخواد شیرینی مامان پزشو ،که توی دنیا لنگه نداره، از کوله پشتی اش بیاره بیرون.
نگین: من که دهنم آب افتاد.
محدثه: استکان ها رو ردیف کنید که چای چش خروسی بارون خانم رو بریزم.
سحر: خب حالا که همه چی فراهمه. بپریم وسط بحث.
باران: اوکی.
نگین: اهمممم، بنده نگین خانوم معروف به خوره بحث.
وااای خدا من الان از خوشحالی قلبم وایمیسه. داره نم نم بارون میااااد.
محدثه: دختر، خودت رو کنترل کن.
نگین: بزارید اول از رحمت و مهربونی خدا بگم تا برسیم به اینکه چادر یعنی بارون رحمت خدا که جسم و روحمون رو زلال و پاک میکنه.
نگار: وااای بچه ها قطره های بارون توی استکان چای، چقد ناز و خوکشله.
سحر: پارازیت ممنوع.
نگار: چشم فرمانده.
باران: آره نگین خانم اتفاقا من هم دوس دارم اول خدا رو بشناسم تا احکامی مثل حجاب برام هضم بشه.
نگین: نگار جون، یه کم خاک بریز کف دستت.
نگار: چی میگی دختر ؟ باشه اینم یه مشت خاک .خوبه؟
نگین: به به، خاک بارون خورده، چه عطر خوبی داره ،ما از خاک خلق شدیم و دوباره به خاک برمیگردیم و قیامت دوباره از خاک برانگیخته میشیم و اونجا زندگی جاودان و حقیقی ما تازه شروع میشه.
باران: پس دنیا چی میشه؟🤔
نگین: دنیا مزرعه آخرته، یعنی هر چه بیشتر و بهتر بکاری و قشنگ زندگی کنی، آخرت اوضاع و احوالت عالیه.
باران: خب چطور قشنگ زندگی کنیم؟
سحر: گلهای کوهی رو ببین. چقدر خوشکلن ، چون آب و خاک و هواشون جفت و جور و عالیه.اگه ما آدما هم با کارهامون زندگیمون رو آبیاری کنیم آخرتمون گلستون میشه.
باران: با چه کارهایی مثلا ؟
نگین: خدای مهربونی که ما رو از یه نطفه توی تاریکی رحم، به این حد رشد رسوند، برا اینکه قشنگ زندگی کنیم تا دنیا و آخرتمون آباد بشه ، نقشه راه یعنی قرآن و راهنما یعنی انبیا و امامان علیهم السلام رو فرستاد که سختی ها کشیدند شهید شدند تا ما توی مسیر باصفای صراط مستقیم ، معنی زندگی انسانی رو درک کنیم .
نگین : بچه ها دستتون رو بگیرید زیر بارون.
محدثه: به به چه حالی میده .
نگار: چی شده باران خانم ساکت شدی؟
باران: راستش زیر بارون رحمت خدا، دلم هوای حرف زدن، با خدا رو کرده. بچه ها من با نماز غریبه ام . حس امروز رو اولین باره دارم تجربه میکنم .دلم میخواد فقط نفس بکشم و از رحمت خدا لذت ببرم. میشه بازم برام از خدا بگید.
سحر: اوه چ صحنه رمانتیکی، بارون خانم، زیر بارون رحمت خدا، چشماش از عشق خدا بارونی شد. اشکات رو پاک کن دختر.😢
ادامه داره...... :)
نویسنده : خادم الشهدا :)
کاری از
#قرارگاه_خادم_الشهدا_جهرم
@khadem_shohadajahrom