💠ملاقات با امام زمان(عج)
#شماره_۵
═༅༅═❥✦༅﷽༅✦❥═༅༅═
📘اين قضيه را در كـتاب"پرواز روح "نقل
كردﻩام ولى چوﻥدر اينجا هممناسباست
باز نقل مى كنم :
📌در سـال 1332 هجـرى شمسى كه بـه
كوفه رفته بوديم ،شخصـى در آنجـا بود به
نام آقـاى حـاج شـیـخ "محمــد كـوفـى " كـه
مىگفتند او مكرر خدمـتحضـرﺕبقيـةاللّه
ارواحنـا فداه رسيـده اسـت .
♦️قصـهاى را كه براى ما نقـل فرمـود اين
بود مى فرمـود :
▭در آن زمان كه هنوز ماشين در راﻩعراق
و حجـاز رفت و آمد نمىكرد،من با شتـر به
مكّه مشـرّف شدم و در مراجعـت از قافلـه
عقـب ماندم و راه را گـم كـردم و كم كم به
محلّى كه باتلاق بـود، رسـيـدم پاهاى شتــر
در آن باتلاﻕفرو رفت،منهم نمىتوانستم
از شتر پياده شوم و شتـرم هم نزديك بود بميرد .ناگهان از دل فريـاد زدم :
✓"يا اَباصالِح الْمهدﻯاَدرِكْنـى "و اين جمله
را چندمرتبه تكرار كردم.ديدم اسبسوارى
بـه طــرف مـن مـىآيـد و او در بـاتــلاق فــرو
نمىرود،او به در گوﺵشترﻡجملاتى گفت
كه آخرين كـلمـه اش را شنيـدم:
✓"حتـى الْب اب "(يعنى تـا دم در ) شتـرم
حركت كرد و پاهاى خود را از باتلاﻕبيـرون
كشيدوبه طرﻑكوفه به سرعت حركت كرد.
من رويم را به طـرف آن آقـا كردم و گفتـم:
✚"منْ اَنْت" (تو كه هستى ؟).
فرمود :
✓"اَنَا الْمهــدى "(مـن حضـرﺕ مـهــدى(عج)
هستـم ).
گفتم :
✚ديگر كجا خدمتتان برسم ؟
فرمود :
✓"مت ﻯتُريد؟"هرجا وهروقـت توبخواهى.
🔹دیگر شترم مرا از او دوركردوخـودش را
بهدروازﻩكوفه رساند و افتاد،من درگوش او
كلمـه "حـَتَّى الْب اب" را تكرار كردم ، او از
جا برخاست و تا در منزل مرا برد،ايندفعه
كه به زمين افتاد فورا مرد.
🔻آقاى حاج شیـخ محمد كوفـى به قدرى
پاك و باتقوﻯبود كه انساﻥاحتماﻝنمى ﺩﺍﺩ
حتّـى يـك جملـــه را خـلاف بـگـويـد، سپـس
اضافه كـرد و گفـت :
✨من پس از آن قضيه بيستوپنجمرتبه
ديگر به محضـر حضـرت"بقيـة اللّه "ارواحنا
فـداه رسيـدﻩام كـه وقتـى بعضـى از آنهـا را
براى مرحوﻡحاﺝملاّ آقاجان نقل كردﻩبودﻡ
ايشاﻥبهمن فرمودند،بعضـىاز آنهامكاشفه
است و چوﻥاينمرد بسيارپاك است گمان
مىكند كه در ظاهر خدمتحضـرﺕصاحب
الامر(عج) رسيده است .
📚منبع:کتاب ملاقات بـا امام زمان(عج)
─┅═༅═❥༅🌼༅❥═༅═┅─
#کرامات
#امام_زمان
#خادمان_امامزمان
╔ ⃟🌸❥๑•~---------------
🆔
@khademan_emamezaman