🌸روایت حاج قاسم از شهید«طیاری» در عملیات كربلای پنج، برای سركشی به كانال ماهی رفته بودم. آن قدر آتش سنگین بود كه تصورش غیر ممكن است. چنانچه آنتن بی سیم یك ذره از لبه كانال بالا می زد، حداقل سی تانك همزمان شلیك می كرد. در آن وضعیت، ناگهان فردی روی دژ توجه ام را جلب كرد. «طیاری» با سر باندپیچی شده آن جا ایستاده بود. فكر كردم نكند موجی شده باشد. عجب شجاعتی داشت. اصلاً به تیرهای دشمن اعتنا نمی كرد. ترسیدم طوریش بشود. دستش را گرفتم و او را به درون كانال كشاندم. كمی با او حرف زدم و توجیهش كردم كه دست از آن كارهای خطرناك بردارد. همان جا، گروهانی را به او دادم تا به طرف نیروهای عراقی حركت و ادامه عملیات را دنبال كند. بدون درنگ نیروها را از داخل كانال، به سوی عراقی ها حركت داد. نیروها از كنار دژ حركت می كردند، اما خودش از روی دژ می رفت. طیاری، آن كارها را می كرد تا ترس را از وجود نیروها دور كند و آنها را برای نبردی قهرمانانه آماده سازد. در آن جا جنگ عجیبی در گرفت. تا آن زمان آن طور جنگ جانانه ندیده بودم. واقعاً هیچ وقت توی جنگ، فرماندهی با تهور و شجاعت طیاری ندیده بودم. من در آن جا ندیدم این آدم در مقابل دشمن نیم خیز برود و به گلوله دشمن اعتنایی بكند. در همان عملیات كربلای پنج حاج مهدی طیاری ناجی عملیات، در محدوده لشكر ثارالله بود. خط اول را سه گردان غواص گرفته بودند. اولین گردان عمل كننده پس از غواص ها گردان حاج مهدی بود. آنها می بایست از یك جنگل پانصد متری سیم خاردار، عبور می كردند. كار بزرگی بود. حاج مهدی از ابتدای عملیات، طوری در بی سیم صحبت می كرد كه انگار نه انگار در خط مقدم، میان آتش و خون قرار گرفته است. گویی در خیابان های جیرفت مشغول حرف زدن و شوخی كردن است. ذره ای ترس و نگرانی در وجودش درك نمی شد. چنان سرعتی در پیشروی داشت كه تصورش برای انسان دشوار بود. ما در خط مقدم درگیر بودیم و ذهن مان در آن جا بود كه ناگهان حاج مهدی طیاری از پشت بی سیم اعلام كرد، من از كانال ماهی گیری عبور كردم. من آن طرف كانال بودم. اشك در چشمان همه جمع شده بود. باور كردنش بسیار دشوار بود به طیاری گفتم: خوب، دیگر جلو نرو...