به گفته مادر شهید، محسن از نظر احترام و ادب برجسته بود، به فکر همسایه ها بود تا حدی که رئیس انجمن روستا شد. رابطه اش با خویشاوندان خیلی خوب بود، وقتی از جبهه می آمد به همراه دوستانش گندم های کشاورزان را درو میکرد و به همه کمک می کرد. محسن از دوره راهنمایی به بعد از همه نظر وجودش تغییر کرد. از انقلاب دفاع می کرد و صاحب نظر بود و همه را در جهت مثبت هدایت می کرد. شجاع و صادق بود. تقریبا همه خصوصیات مثبت را داشت. هیچ وقت لباس نو نمی پوشید، همیشه لباسهایش وصله دار بود. در زمان حکومت شاهنشاهی در یکی از خیابان های شهر تویسرکان تابلویی وجود داشت که عکس شاه روی آن بود، محسن همراه دوستانش تابلو را کندند. وقتی مامورها آمدند همه فرار کردند اما محسن فرار نکرد و مورد ضرب و شتم مامورین قرار گرفت. او هیچوقت از مامورین شاهنشاهی حراسی نداشت. حواسش به همه دستورات دینی بود، از همه مهم تر اینکه همه حلال خدا را حلال و حرام های خدا را حرام می دانست. برای استفاده از امکانات بیت المال مسائل شرعی را رعایت می کرد و هیچ زمانی خواستار امکانات بیشتر از بیت المال نبود. نمازهای خود را به جماعت می خواند و در زمان‌هایی که منطقه نبود روزه می گرفت.