خيلي مطلب در موضوع ارتباط با نامحرم شنيده بودم. اينكه وقتي
يك مرد و زن نامحرم در يك مكان خلوت قرار ميگيرند، نفر سوم
آنها شيطان است. يا وقتي جوان بهسوي خدا حركت ميكند، شيطان
با ابزار جنس مخالف به سوي او ميآيد و... يا در جايي ديگر بيان
شده كه در اوقات بيكاري، شيطان به سراغ فكر انسان ميرود و...
خيلي از رفقاي مذهبي را ديدهام كه به خاطر اختالط با نامحرم، گرفتار
وسوسه هاي شيطان شده و در زندگي دچار مشكالت شدند.
اين موضوع فقط به مردان اختصاص ندارد. زناني كه بانامحرم در
تماس هستند نيز به همين دردسرها دچار ميشوند. اينجا بود كه كالم
حضرت زهرا را درك کردم كه ميفرمودند: »بهترين )حالت(
براي زنان اين است )که بدون ضرورت( مردان نامحرم را نبينند و
نامحرمان نيز آنان را نبينند«.
شكر خدا از دوره جواني اوقات بيكاري نداشتم كه بخواهم به
موضوعات اينگونه فكركنم و در همان ابتداي جواني شرايط ازدواج
براي من فراهم شد. اما در كتاب اعمال من، يك موضوع بود كه خدا
را شكر به خير گذشت.
در سالهاي اولي که موبايل آمده بود براي دوستان خودم با
گوشي پيامك ميفرستادم. بيشتر پيامهاي من شوخي و لطيفه و... بود
آن زمان تلگرام و شبكه هاي اجتماعي نبود. لذا از پيامك بيشتر
استفاده مي ُ شد. رفقاي ما هم در جواب براي ما جك ميفرستادند.
در اين ميان يك نفر با شمارهاي ناآشنا براي من لطيفه هاي عاشقانه
مي ُ فرستاد. من هم در جواب براي او جك ميفرستادم. نميدانستم
اين شخص كيست. يكي دو بار زنگ زدم اما گوشي را جواب نداد.
اما بيشتر مطالب ارسالي او لطيفه هاي عاشقانه بود. براي همين يكبار
از شماره ثابت به او زنگ زدم، به محض اينكه گوشي را برداشت و
بدون اينكه حرفي بزنم متوجه شدم يك خانم جوان است!
بلافاصله گوشي را قطع كردم. از آن لحظه به بعد ديگر هيچ پيامي
برايش نفرستادم و پيامهايش را جواب ندادم.
يادم هست با جوان پشت ميز خيلي صحبت كردم. بارها در مورد
اعمال و رفتار انسانها براي من مثال ميزد. همينطور كه برخي اعمال
روزانه مرا نشان ميداد، به من گفت: نگاه حرام و ارتباط با نامحرم
خيلي در رشد معنوي انسانها مشكل ساز است. مگر نخواندهاي كه
خداوند در آيه 30 سوره نور ميفرمايد: »به مؤمنان بگو: چشمهاي
خود را از نگاه به نامحرم فرو گيرند«.
بعد به من گفت: اگر شما تلفن را قطع نميکردي، گناه سنگيني در
نامه ي اعمالت ثبت ميشد و تاوان بزرگي در دنيا ميدادي.
جوان پشت ميز، وقتي عشق و علاقه من را به شهادت ديد جمله اي
بيان كرد كه خيلي برايم عجيب بود. او گفت: »اگر علاقمند باشيد و
براي شما شهادت نوشته باشند، هر نگاه حرامي كه شما داشته باشيد،
شش ماه شهادت شما را به عقب مياندازد.«
خوب آن ايام را به خاطر دارم. اردوي خواهران برگزار شده بود. به
من گفتند: شما بايد پيگير برنامه هاي تداركاتي اين اردو باشي.
ادامه دارد..
@khademe_alzahra313