بچه های سپاه به من گفتند شما چه می فرمایید که ما انجام دهیم؟ من گفتم اگر جبار زنده است ببینید چه می خواهد من حاضرم انجام دهم؛ اما اگر شهید شده نه من و نه جبار راضی نیستیم داعشی ها را آزاد کنید و من جنازه جبار نمی خواهم و می خواهم که اجازه بدهید که من بروم سوریه و سر آن 70 نفر را تن شان جدا کنم و برای داعشی ها بفرستید تا بدانند زن عارف کمتر از خود ابوعارف نیست! بعد از چند روز قطعی شد که شهید جبار عراقی شهید شدند و جنازه ایشان دست داعش نیست؛اما در وسط بیابان در این ۱۰ روز مانده و در تیررس داعش است و کسی نمی تواند نزدیک شود. تا اینکه چند نفر از دوستانش شبانگاه می روند و جنازه جبار را سینه خیر به عقب می آورند که بمیرم برای جبار که انقدر زیر آفتاب مانده بود که جنازه اش کامل متلاشی شده بود...(گریه) واقعا فقط یاد مظلومیت های بانو سیده زینب (س) می افتادم که ان بانو چه زجرهایی کشیده است.