┄┅┅┅┅❀🍃🌷🍃❀┅┅┅┅┄
🥇جوانمردی شهید
#هادی در مسابقات قهرمانی باشگاهها در سال ۱۳۵۵ در این مسابقات، مقام اول هم جایزه نقدی میگرفت و هم به انتخابی کشور میرفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. مربیان میگفتند امسال در ۷۴ کیلو کسی حریف ابراهیم نیست.
🤼♂مسابقات شروع شد. ابراهیم همه را یکی یکی از پیشرو برمیداشت. با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهایی رسید. کشتیها را یا ضربه میکرد یا با امتیاز بالا میبرد. در فینال و در حالی که همه پیروزی هادی را پیشبینی میکردند، او کشتی را واگذار کرد و نایب قهرمان شد.
🏆«پس از پایان مسابقه رقیب ابراهیم در فینال سراغم آمد و بیمقدمه گفت آقا عجب رفیق بامرامی دارید. من قبل از مسابقه به آقا ابرام گفتم شک ندارم از شما میخورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم.
🔹بعد ادامه داد: رفیقتون سنگ تموم گذاشت. نمیدونی مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گریهاش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کردم. به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمیدونی چقدر خوشحالم.»
🗯مانده بودم که چه بگویم. کمی سکوت و به چهرهاش نگاه کردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده است. بعد گفتم: «رفیق جون، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کار رو نمیکردم. این کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه...»
🌊یاد تمرینهای سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم. یاد لبخندهای آن پیرزن و خوشحالی آن جوان. یکدفعه گریهام گرفت. عجب آدمیه این ابراهیم!
@khademe_alzahra313