سالروز شهادت شهید مدافع حرم عباس هیچگاه ندیدم که نماز اول وقتش ترک شود. همیشه به این موضوع اهمیت می‌داد و خانواده را برای خواندن نماز اول وقت تشویق و ترغیب می‌کرد. صدای اذان همیشه در تلفن همراهش پخش می‌شد. یادم است پس از شهادتش، نیمه‌های شب که همه خواب بودند با صدای اذان بی‌موقع از خواب بیدار شدم و به حیاط خانه رفتم تا ببینم اذان مسجد است یا نه! الظاهر صدا از جای دیگر بود که پس از جستجو تلفن همراه عباس را که در چمدانش بود یافتم و آن صدای اذان از این تلفن بلند می‌شد. ساعت اذان مطابق برساعت شرعی منطقه حلب سوریه بود. خدا را بخاطر این قربانی پاک شکر کردم و با خودم گفتم «یا قابل القربان...» 🌷🌷🌷🌷 شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه مي‌كند؛ مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نمي‌كند. كسي نمي‌داند در اين نماز ميان عباس و خدا چه مي‌گذرد. او چند ساعت بعد به شهادت مي‌رسد: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنج‌شنبه 95/3/20 به شهادت رسيد ولي ما در مقر بوديم، نمي‌دانستيم كه عباس شهيد شده يا نه، فقط مي‌دانستيم كه عباس براي جلوگيري از پيشروي دشمن به جلو رفته، موقع غروب خورشيد بود كه همه نگران بوديم و مي‌گفتيم عباس الان مياد، سياهي شب فرارسيد، همه بي‌قرار بوديم. گاهي از مقر بيرون مي‌آمديم، چشم‌انتظار عباس بوديم، از سر شب تا صبح هر صدايي كه مي‌آمد همه بيرون مي‌پريديم كه عباس اومد... عباس اومد... صبح فرارسيد، نيروهايي براي تفحص جلو رفتند، پيكر مطهرش را به عقب آوردند. ديديم خون صورت عباس را خضاب كرده و سرخي‌اش سرزمين حلب را رنگين كرده است.» عباس تازه‌داماد بود. رفقاي عباس در سوريه هم‌قسم شده بودند كه از او مراقبت كنند و او را سالم به ايران برگردانند. بعد از شهادتش گفتيم خدا براي او نقشه كشيده بود. عباس درس عاشقي را چشيده بود و بايد مي‌رفت. سالروز شهادت یادش گرامی وراهش پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ