از شهدا بیاموزیم ✅یکی از دوستان شهید هادی می گفت: در یکی از واحدهای جبهه، در یک اتاق خلوت با ابراهیم صحبت می‌کردم. بحث در مورد مسائل جبهه و جنگ بود. کمی بعد صحبت به مسائل شخصی کشیده شد. ابراهیم گفت: پاشو برویم بیرون پیش بچه ها، اینجا چراغ بیت المال به خاطر ما روشن است و ما هم مشغول صحبت شخصی شده ایم و... ✅در راهرو لامپ‌هایی داشتیم که شب هم روشن بود. هادی ذوالفقاری آنجا در سرما می‌نشست و درس می‌خواند. وقتی به او می‌گفتیم که چرا اینجا درس می‌خوانی؟! می‌گفت: من این درس را برای خودم می‌خوانم، درست نیست که از نوری که هزینه آن از طریق بیت‌المال پرداخت می‌شود استفاده کنم.