🔴لطایف حکیمانه🔴
♦️شماره ۱۲
🔸استادی باشاگرد خود از میان جنگلی میگذشت. استاد به شاگرد جوان دستور داد نهال نورسته و تازه بار آمدهای را از زمین برکند.
🔹جوان دست انداخت و به راحتی آن را از ریشه خارج کرد. پس از چند قدمی که گذشـتند، به درخت بزرگی رسـیدند که شاخههای فراوان داشت.
🔸استادگفت:«این درخت را هم از جای برکن.»
🔹جوان هرچه کوشید، نتوانست.
🔸استادگفت: «بدانکه تخم زشتیها مثل کینه،حسـد و هر گناه دیگر هنگامی که در دل اثر گـذاشت، ماننـد آن نهال نورسـته است که به راحتی میتوانی ریشه آن را در خود برکنی، ولی اگر آن را واگـذاری، بزرگ و محکم شود و همچون آن درخت در اعمـاق جانت ریشه زند. پس هرگز نمیتوانی آن را برکنی و از خود دورسازی».
@khademe_alzahra313