⚜🌷⚜🌷⚜🌷⚜🌷 #همسرشهید ملیکا بعدازظهر روز ۱۳ بهمن ماه از خواب بیدار شد و با گریه😭 خوابی را که دیده بود برایم تعریف کرد. گفت دیدم پدرم آمد از روی یک بلندی با دست خونی من را بوس کرد و به من گفت تندتند می‌آیم به دیدنت و رفت. با شنیدن این خواب نگران شدم اما حرفی نزدم.😔 روزپنج‌ شنبه۱۵بهمن ماه بود که به دلم افتاد سجاد دارد بر می‌گردد.☺️ موقع اذان ظهربود. زنگ زدم خانه پدرم و آنها خبر دادند که سجاد شهید شده است.😢 باورم نمی‌شد و پیش خودم می‌گفتم سجاد دارد بر می‌گردد و با این خبر سر به سرم می‌گذارند. اصلا در حال خودم نبودم. 🌹  می‌خواستم به همه بفهمانم که این شوخی است، دوست داشتم همه حرفم را باورکنند. ولی با این حال خیلی آرام بودم. انگارحضرت زینب(س)‌ به من نظرکرده بودند که اینطور آرام و صبور بودم.💫 همه از آرامشم نگران بودند. هرچه همه بیقراری می‌کردند، من آرام‌تر می‌شدم. اصلاً انگار در عرض چند ساعت کلی تغییرکرده و صبور شده بودم. آنقدر آرام بودم که نگران خودم شده بودم که چرا در نبود سجاد می‌توانم نفس بکشم و زنده باشم.😞🌺 #شهیدسیدسجادروشنایی #سالروزشهادت @khademe_alzahra313