کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها میشود. اینکه ما گاهی با بعضی از پدیدههای فرهنگی بجد مخالفت میکنیم و انتظار میبریم از مسئولان کشور - چه مسئولان فرهنگی، چه غیر فرهنگی - و از این شورا که جلوی آن را بگیرند، بهخاطر این است؛ یعنی معارضهی با مزاحمات فرهنگی هیچ منافاتی ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگی؛ این نکتهی بسیار مهمی است. من، هم به وزرای ارشاد و به وزیر ارشاد محترم خودمان در این مضمون مطالبی را گفتهام، هم با جناب آقای روحانی در این زمینهها صحبت کردهام، به شماها هم عرض میکنم؛ یکی از وظایف نظارتی و مراقبتی دستگاه حکومت این است که متوجه مزاحمها باشد. شما فرض کنید در فرهنگ عمومی یک عامل و یک آسیب مهمی به نام طلاق مثلا وجود دارد. حالا اگر چنانچه فرض کنیم در مجموعهی کشور یک تبلیغاتی شروع بشود که بنیان خانواده را سست میکند و به طلاق میانجامد، خب شما مجبورید جلوی این را بگیرید؛ یعنی اگر چنانچه میخواهید طلاق در جامعه رواج پیدا نکند، بایستی به این معنا توجه بکنید؛ یعنی باید جلوی این چیزی که بهطور طبیعی مردم را، جوان را، دختر را، پسر را میکشاند به بیمیلی به خانواده و بیاعتنایی به کانون خانواده و بیاعتنایی به همسر، بگیرید؛ قهرا معارضه وجود دارد، مزاحمت وجود دارد. این هم یک مطلب.
بنابراین ما مسئولیت شرعی داریم، مسئولیت قانونی داریم در قبال فرهنگ کشور و فرهنگ عمومی کشور. و البته میبینیم در بعضی از مطبوعات، نوشتهها، گفتهها، بعضیها با عنوان [کردن] "دین دولتی" و "فرهنگ دولتی" میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و بهاصطلاح یک اَنگ غلطی و مخالفتی به آن بزنند که آقا، اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟ دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین دولتی یعنی دین مردمی؛ همان دینی که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه برای ترویجِ بیشتر [دین] دارد. هر کسی هر توانی که دارد، باید خرج کند؛ یک روحانی باید توانش را خرج کند؛ یک دانشگاهی باید توان خودش را صرف کند؛ یک انسانی که دارای یک منبری است، دارای یک حوزهی نفوذی است در تأثیرگذاری روی مردم، باید توان خودش را خرج کند. از همهی اینها پرتوانتر هم دستگاه حکومت یک کشور است؛ خب، طبعا باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیری از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراین فرهنگ جامعه متولی میخواهد؛ مثل اقتصاد.
شما در زمینهی اقتصاد هم معتقدید که اقتصاد دست مردم باید باشد؛ ما هم عقیدهمان همین است و در تفسیر اصل ۴۴ این معنا را تبیین کردیم. (۵) خب، معنای آن این نیست که دولت اجازه میدهد یک نفری فعالیت اقتصادی بکند و یک انحصاری را در اختیار بگیرد که این انحصار در نهایت به ضرر مردم است؛ جلوی او را میگیرید شما؛ جلوی انحصارات را میگیرید، جلوی تجاوز را میگیرید، جلوی فساد مالی را میگیرید، جلوی سوءاستفاده از منابع دولتی و عمومی را میگیرید؛ یعنی جلوی این مزاحمات را میگیرید. درحالیکه اقتصاد را معتقدیم که [نباید دولتی باشد] - بنده از قدیم معتقد بودم، یعنی همان زمانی هم که دولتیهای ما دنبال اقتصاد دولتی بودند، بنده عقیدهای نداشتم؛ برایشان برای این معنامثالهایی هم میزدم -(۶) اما درعینحال نظارت دولت را همه قبول دارند؛ [حتی] یک جاهایی دخالت دولت هم لازم است. فرض بفرمایید شما میبینید که به فلان کار اقتصادی و فعالیت اقتصادی رغبتی وجود ندارد، سرمایهدار نمیخواهد در این زمینه سرمایهگذاری کند؛ شما بهعنوان دولت چه کار میکنید؟ سرمایهگذاری میکنید دیگر. فرض کنید یک مادهای در کشور مورد نیاز است، سرمایهگذار - بهعنوان یک تاجر، با نگاه اقتصادی - دنبال این کار نمیرود؛ برایش زحمت دارد، صرف نمیکند. شما چهکار میکنید؟ شما وارد میکنید، شما تولید میکنید. بنابراین مثل همهی جاها که نواقص را دولت تکمیل میکند، کجیها را دولت راست میکند، انحرافها را جلوگیری میکند، البته در زمینهی فرهنگ این معنا بمراتب بیشتر از مسئلهی اقتصاد [است]؛ من اقتصاد را به عنوان مثال عرض کردم. پس بنابراین ورود دستگاه حکومت به مسئلهی فرهنگ به معنای سلب فعالیت مردم نیست. همانطور که آقای دکتر روحانی بدرستی اشاره کردند، (۷) فرهنگ به مردم متکی است؛ این همه مجالس عزاداری، این همه مجالس سخنرانی، این همه انجمنهای ادبی، این همه انجمنهای علمی، اینها را اصلا کِی دولتها میتوانند بهوجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟ این همه نمازهای جماعت، این همه کارهای گوناگون فرهنگی که در سطح کشور انجام میگیرد، اگر فرض کنیم دولتها بخواهند هم این کارها را انجام بدهند، نمیتوانند انجام بدهند؛ کار مردم است. اما این موجب نمیشود که اگر شما یکجا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتی دارد در همین کارهای مردمی انجام میگیرد که دارای آسیب اجتماعی است، داخل نشوید و بگویید من دخالت ن