سه خاطره از آیت الله آل هاشم
یکی از گنج هایی که در حادثه تلخ سقوط بالگرد رئیس جمهور و همراهانش از دست رفت، آیت الله آل هاشم بود. امام جمعه متفاوت و انقلابی تبریز که زیست و زندگی اش یک الگوی متفاوت در بین بسیاری از امامان جمعه بود.
۱. اولین و آخرین بار او را در زمستان ۱۳۸۹ دیدم. وقتی قرار بود از کتابی که درباره اتفاقات سال ۸۸ نوشته بودم رونمایی شود ایشان هم حضور داشت و با هم سلام و علیک کردیم. دیگر هیچوقت از نزدیک با او جلسه یا مراوده ای نداشتم اما بعدا بیشتر با هم آشنا شدیم و صحبت کردیم.
۲. حدود ده سال بعد وقتی در دی ماه ۹۸ برنامه جهان آرا و ثریا با فشار دولت روحانی و انفعال مسئولان وقت صداوسیما تعطیل شد، یکی از معدود امامان جمعه ای که به صورت خودجوش علیه این تصمیم غلط موضع گیری کرد آیت الله آل هاشم بود که
در خطبه های نمازجمعه تبریز با صراحت به آن ماجرا انتقاد کرد و بعد هم طی تماس تلفنی که با عوامل برنامه و بنده حقیر داشت، از ما دلجویی کرد و گفت تا جای ممکن هوای جوانان انقلابی را دارم و در خطبه های قبلی هم از شما حمایت کردم.
۳. حدود سه ماه قبل بعد از اینکه نتیجه انتخابات مجلس در تهران اعلام شد، تلفنم زنگ خورد. آیت آلله آل هاشم پشت خط گفت از انتخابت خیلی خوشحال شدم و تبریک میگویم و من که بازهم شرمنده لطف این پیرمرد بامعرفت و باصفا بودم داشتم به این فکر میکردم که چه بار سنگینی بر دوشم قرار گرفته، اما هیچ وقت فکر نمیکردم که دارم برای آخرین بار صدایش را میشنوم...
واقعیت این است که او فقط امام جمعه نبود، امام تمام روزهای هفته بود و فقط هم امام تبریز نبود. حواسش به همه جوانان انقلابی در سراسر کشور بود. باهوش و زیرک بود، شجاع بود، فیلم بازی نمیکرد و مردمی بودن در خونش بود. صداقت داشت و همین ویژگی های خاصش باعث شد تا سرنوشتش هم با هزاران روحانی و امام جمعه دیگر متفاوت شود. شهید شد و با نوع رفتنش نشان داد که شهادت اتفاقی نیست. کاش هزارن آل هاشم دیگر داشتیم تا بتوانند سرمایه اجتماعی انقلاب و کشور را بیشتر کنند...