﷽ مرا ڪ در خرابه‌ے دݪ بجز شراره نیست؛ غیر از شراب ساغر ساقے ڪ چاره نیست؛ گفتم رواست مـــستیم امشب ڪ پیر گفت؛ «درکار خیر حاجت‌هیچ استخاره نیست» بنشسته در دݪم، مه‌ و خورشید و زیݩ سبب؛ تا حشر در ســپهر رخم جز ستاره نیست؛ زد مـــــاه چهره اے درِ دݪ را وݪے ندانست؛ این‌خانه، رهن ‌عشق‌حسین است اجاره نیست! مݩ نامـــه هاے خویش برم بر درِ حسین؛ جزاو درایݩ اداره‌ے عالم‌ڪ کاره نیست! گشتم تمام عاݪم و جز مـــجلس حسین؛ جایے برای ِ طفݪ دݪم ،گاهواره نیست؛ بس گــــــــــــــــریه بر غریبی ارباب ڪرده ام؛ چشم آشناے قهقهه ی ماهواره نیست! شد روی سنگ قبر دلم ‌حڪ فردوس‌هم‌بہ‌قیمت‌ایݩ سنگ‌خاره نیست