در جريان عمليات کربلای ۵ در تيپ ۳، ناگهان دستور رسيد که بايد به غرب يعنی منطقه عملياتی بانه اعزام شويم. به اتفاق چند تن ديگر از جمله فتحعلی رحيميان و ميرهادی خوشنويس با تويوتای سردار رحيميان به آن سمت حرکت کرديم. چند روز در بانه مستقر بوديم. از فرماندهی دستور رسيد که تيپ ۳ بايد جايگزين و چند تن ديگر رفتند تا بچه ها در عقبه معطل نشوند. در همين هنگام يکی از رانندگان جهاد فرياد کشيد خط سقوط کرده و نمی توانيد برويد. گردان کماندویی عراقی محل استقرار گروهان را تصرف کرده بود. هادی که در اثر بالا آمدن از ارتفاع بسيار خسته شده بود برای رفع خستگی اندکی نشست که ناگهان تيری بی صدا به پهلويش اصابت کرد. دراز کشيد بعد به سمت آسمان نگاه کرد، آرام آرام نفس می کشيد. او را کنار تخته سنگ خواباندم. فتحعلی رحيميان گفت: کمی ناراحت تنفس دارد. با آب قمقمه صورتش را شستيم. منطقه بسيار ناامن بود و حتی آمبولانس نبود که او را به عقبه حمل کنيم و هيچ ماشينی هم توقف نمی کرد. به ناچار او را به عقب وانت گذاشتيم و به عقبه حمل منتقل کرديم. همه گريه می کرديم تا آن که او را به ستاد ابوالحسن و به حاج جوشن سپرديم. حاج جوشن را پيدا کردم و به او گفتم اين امانتی حاج فتحعلی رحيميان است. او را داخل نايلون گذاشتند و من جانماز کوچکی را که مادرش درست کرده بود به عنوان يادگاری از زمان شهادت او برداشتم و تا کنون حفظ کرده ام.
به اين ترتيب حاج ميرهادی خوشنويس در دوم ارديبهشت ۶۷ در عمليات کربلای ۱۰ پس از هشت سال حضور مدام در جبهه های نبرد در منطقه عملياتی بانه در اثر اصابت تير مستقيم و خونريزی به شهادت رسيد. پيکر او در گلزار شهدای شهرستان بابلسر در جوار حرم مطهر امامزاده ابراهيم(ع) به خاک سپرده شد.
📚فرهنگ جاودانه های تاريخ ،زندگی نامه فرماندهان شهيد مازندران"نوشتهی يعقوب توکلی ،نشر شاهد،تهران-۸۶
محفل شهدایی خادمی تا شهادت👇
@khademin_babolsar 🇮🇷