•[﷽]• 「📕|نوزادکه‌بودگریه‌که‌می‌کرد... آرام‌نمےشدهمه‌به‌تکاپومےافتادند هرکس‌بغلش‌می‌کردتا ساکتش‌کند امانمی‌شددست‌به‌دست‌می‌چرخید دربغـل‌پیامبـروعلی‌وفاطمه‌و‌حسـن امــاگـریه‌ادامـه‌داشت.حسین‌ڪه در آغوشش‌می‌گرفت آرام می شـد همه تعجب‌مےکردند‌،فاطمه‌امادیگرفهمیده بـود.می‌گفت‌ بـی‌ تابی‌ اش‌ برای دوری حسیـن‌ است، ڪنار‌ حسین‌ ڪه دیگـر گریه نمی کند زینب... ▪️|فرازی‌از‌کتاب‌قصه‌کربلا (ع) | 🆔|@khademin_markazii