درون خودش کلنجاری داشت با خودش
برای کسی آشکار نمیکرد اما گاهی توی حرف هایش، میزد بیرون
هر بار که بر میگشت و مینشستیم به حرف زدن،
بیشتر بوی رفتن میداد و اگر توی حرفهایش دقیق میشدی،
میتوانستی بفهمی که انگار هر روز دارد قدمی را کامل میکند
آن اوایل، یک بار که از معرکه برگشته بود، وسط حرف هایش خیلی محکم گفت: «جانفشانی اصلا کار آسانی نیست»
بعد تعریف کرد که آنجا در نقطهای باید فاصلهای چند متری را در تیررس تکفیریها میدوید و توی همین چند متر، دخترش آمده جلوی چشمش
بعد توضیح داد که تعلقات چطور مانع شهادت شهید است…
تمرینهای زیادی توی یکی دو سال گذشته برای بریدن رشته تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید
این بار که میرفت به کسی گفته بود:
«این دفعه از کوثر بریدم💔»
#شهید_محمودرضا_بیضائی
🌱|
@khademin_markazii |