🏴 پدرم را خدا بیامرزد... هدیه به ارواح طیبه کارگرانِ آسمانی شده معدن طبس صلوات: پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید برمی‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود پا به پای زغال‌ها می‌سوخت سرخ می‌شد، دوباره کُک می‌شد کوره‌ای بود شعله‌ور در خود‌ کوره‌ای که همیشه روشن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دو تا که نبود دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت‌خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی‌خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود. حادثه تلخ و اندوهبار انفجار معدن طبس و آسمانی شدن جمعی از کارگران سختکوش و زحمتکش را به محضر مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران و خانواده‌ های داغدار ، تسليت گفته و برای ارواح طیبه درگذشتگان، علو درجات و همنشینی با شهدا و برای بازماندگان عزادار، صبر و شکیبایی از خالق هستی بخش خواهانیم. هدیه به روح مطهرشان فاتحه مع الصلوات. دوم‌مهر ۱۴۰۳ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @khademin_shohada_Ardakan •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•