کلمه «برّ» به معناى نیکى است، ولى به هرکس که خیلى نیکوکار باشد، مى ‏گویند او «برّ» است. یعنى وجودش یکپارچه نیکى است. «بأساء» از «بؤس» به معناى فقر و سختى است که از خارج به انسان تحمیل مى‏ شود. «ضرّاء»، درد و بیمارى است که از درون به انسان فشار مى ‏آورد. و «حین البأس» زمان جنگ و جهاد است. بعد از ماجراى تغییر قبله خواندیم، سخنِ روز، پیرامون قبله و تغییر آن بود که مى‏ فرماید: چرا به جاى محتواى دین که ایمان به خدا و قیامت و انجام کارهاى نیک است، به سراغ بحث‏ هاى جدلى رفته ‏اید. این آیه جامع‏ترین آیه قرآن است. زیرا اصول مهم اعتقادى، عملى و اخلاقى در آن مطرح گردیده است. در تفسیر المیزان از رسول خدا نقل شده است که فرمودند: هر کس به این آیه عمل کند، ایمانش کامل است. این آیه پانزده صفت نیک را در سه بخشِ ایمان، عمل و اخلاق بیان نموده است. در بخش ایمان، به مسئله ایمان به خدا، فرشتگان، انبیا، قیامت و کتب آسمانى اشاره شده و در بخش عمل، به مسائل عبادى مانند نماز و اقتصادى مانند زکات و اجتماعى مانند آزاد نمودن بردگان و نظامى مانند صبر در جبهه و جنگ، و روحى و روانى مثل صبر در برابر مشکلات، اشاره گردیده است. و در بخش اخلاقى به وفاى به عهد و دل کندن از مادّیات و ترحّم به فقرا اشاره شده است. ایمان به خدا، سبب خضوع در برابر حقّ و عدم تسلیم در برابر طاغوت‏ هاست. ایمان به قیامت، موجب وسعت دید و بلندى همّت مى ‏گردد. ایمان به وجود ملائکه، نشانه‏ ى ایمان به تشکیلات ماوراى طبیعت است. ایمان به انبیا، ایمان به وحى و جریان هدایت در طول تاریخ است و دلیل بر اینکه انسان در این جهان رها و بى‏ برنامه نبوده است. انفاق، بیانگر تعاون و نوع دوستى، و نماز، پیوند مستقیم با خدا، و زکات برنامه ‏ریزى براى حل مشکل محرومان، و وفاى به عهد موجب تحکیم ارتباطات، و صبر عامل آبدیده شدن انسان‏ هاست. جمله «آتى المال على حبّه» را سه نوع معنا نموده ‏اند: الف: پرداخت مال به دیگران با وجود علاقه ‏اى که به آن هست. ب: پرداخت مال بر اساس حبّ خداوند. ج: پرداخت مال بر اساس علاقه ‏اى که به فقیر است. صبر، مادر همه کمالات است و قرآن راه رسیدن به بهشت را صبر مى‏ داند؛«اولئک یجزون الغُرفة بما صبروا» به آنان جایگاه بلند داده مى‏ شود، به پاس بردبارى که کردند. چنانکه فرشتگان به بهشتیان مى ‏گویند: «سلامٌ علیکم بما صبرتم» درود بر شما که پایدارى کردید. همچنین درباره رهبران الهى مى‏ فرماید: «جعلنا منهم‏ ائمّة یه دون‏ بامرنا لمّا صبروا» آنان را بخاطر صبرشان، پیشوایانى قرار دادیم که به امر ما هدایت مى‏ نمودند. مشابه این آیه، در روایات نیز براى معرفى معارف دینى چنین آمده است: * «لیس العاقل من یعرف الخیر من الشرّ و لکن العاقل من یعرف خیر الشّرین» عاقل آن نیست که خیر را از شرّ بشناسد، عاقل آن است که میان دو شرّ، خیرش را برگزیند. * «لیس العلم بکثرة التعلّم انّما هو نور یقذفه اللّه فى قلب من یرید» دانش، به آموختن بسیار حاصل نمى‏ شود. دانش واقعى، نورى الهى است که به دل ها مى‏ تابد. * «لیس البرّ فى حُسن الزّى و لکن فى السکینة و الوقار» بزرگى، در ظاهرِ آراسته نیست، بلکه در آرامش و وقار است. * «لیس السخى... الذى ینفق ماله فى غیر حقّه و لکنه الّذى یؤدّى الى اللّه ما فرض علیه» سخاوتمند کسى نیست که در هرجا و لو بى‏جا انفاق کند، بلکه کسى است که در هرجا خشنودى خداست انفاق کند. * «لیس العبادة کثرة الصیام و الصلاة و انّما العبادة کثرة التفکّر فى امر اللّه» عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، به تفکّر درباره خدا و آثار اوست. * «اشدّ من یَتم الیتیم یتیمٌ انقطع عن امامه» آنکه از سرپرستى پیشواى حقّ محروم گشته، یتیم‏ تر از کسى است که پدر و مادرش را از دست داده است. براى رسیدن به کمالِ تقوا، انفاقِ واجب و غیر واجب، هر دو لازم است. بعضى از مردم به مستمندان کمک مى ‏کنند، ولى حقوق واجب خود را نمى‏ پردازند و برخى دیگر با پرداخت خمس و زکات، نسبت به فقرا و محرومان بى‏ تفاوت مى‏ شوند. این آیه، مؤمن واقعى را کسى مى‏ داند که هم حقوق واجب را بپردازد و هم انفاق مستحبّ را انجام دهد. به همین دلیل در روایات مى‏ خوانیم: در اموال ثروتمندان، غیر از زکات نیز حقّى براى محرومان است. و کسى که سیر بخوابد در حالى که همسایه او گرسنه باشد ایمان به خدا و قیامت ندارد.