43.9M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
یادش بخیر... غروب که میشد پشت اون سیم‌خاردارای کانال کمیل و فکه می نشستیم و هرکسی غرق توی عالم خودش به غروب آفتاب خیره میشد.... کم کم آفتاب می رفت و شب پرستاره‌ی زیباش می اومد و همه جا تاریک بود هیچ چراغی نبود... آسمون پر از ستاره‌هایی بود که اونقدر نزدیک بودن حس میکردی اگه دستت رو بالا ببری می تونی ازشون واسه خودت یادگاری برداری... چه سکوت قشنگی داشت شبای یادمان اسکندرلو.... وقتی که چند نفری روی رمل‌های سردش نشسته بودیم و فارغ از دنیا و هرچی که توش هست... یادش بخیر؛ باهم خوش بودیم.... 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 https://eitaa.com/khademinekoolebar https://sapp.ir/khademinekolebar