💢خاطرات سردار علی ناصری ⬅️ بومی های هور ، پای ما را به آنجا باز کردند . آنها به ما جرءت دادند که تابه عمق هور برویم و کار شناسایی را انجام دهیم . اگر آنان نبودند ، ما موفق به این کار نمی شدیم . از مجاهدان عراقی و عراقی هایی که با خلوص نیت در خدمت ما بودند نیز عده ای شهید یا اسیر شدند . ⬅️ ما در آغاز کار حتی بلد نبودیم سوار بلم های چوبی بشویم . تعادل ما و بلم به هم می خورد یا بلم واژگون می شد یا ما در آب می افتادیم . بومی های عرب منطقه با صبر و حوصله گام به گام کارها را به ما یاد دادند ؛ از طرز سوار شدن به بلم تا پارو زدن ، حرکت در آبهای هور ، عبور از نیزارهای مخوف و شناسایی منطقه. ⬅️ من خودم در موقعیت شهید بقایی مستقر شدم . دو چادر زدیم و کارمان را شروع کردیم . اواخر بهار یا اوایل تابستان 1362 بود که ما به طور رسمی کارمان را آغاز کردیم . برای آنکه لو نرویم و دشمن و نفوذی هایش ندانند ما در هور مشغول چه کار هستیم ، سعی کردیم از قایق های ساخت عراق استفاده کنیم ؛ قایق هایی که به آن "بصری " می گفتند . ⬅️ قایق های بومی اعراب ایرانی با قایق های اعراب عراقی قدری متفاوت بود . ما برای حفظ امنیت کارمان ، هم از قایق های عراقی استفاده می کردیم و هم لباس های بومی و محلی می پوشیدیم و هم به عربی حرف می زدیم و کارمان را در پوشش صیاد و ماهی گیر انجام می دادیم . 🔶 برشی از کتاب پنهان زیر باران ⬇️ ما را به دیگران معرفی کنید⬇️ 🌐لینک کانال در ایتا 🆔️@khademinekoolebar_sb_nimroz