🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🍃🍃🍃
🍃🍃🍃
🍃🍃
🍃
⏰️
#به_وقت_مطالعه
📚
#سلام_بر_ابراهیم
⭕️ قسمت ۱۱
🏷 پهلوان
🔻راوی : حسین الله کرم
ورزش تمام شده بود. حاج حسن خيره خيره به صورت ابراهيم نگاه ميکرد.
ابراهيم آمد جلو و باتعجب گفت: چيزي شده حاجي!؟حاج حســن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديم هاي اين تهرون،
دو تا پهلوون بودند به نام هاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش،
اون ها خيلي با هم دوست و رفيق بودند.
توي کشــتي هم هيچکس حريفشــان نبــود. اما مهمتر از همــه اين بود که
بنده هاي خالصي براي خدا بودند.
هميشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر
و با چشمان اشــک آلود براي آقا اباعبدالله (ع) شروع ميکردند. نَفَس گرم
حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا ميداد.
بعــد ادامه داد: ابراهيم، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اون ها! ابراهيم هم
لبخندي زد و گفت: نه حاجي، ما کجا و اون ها کجا.
بعضــي از بچه ها از اينکه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف ميکرد،
ناراحت شدند.
فرداي آن روز پنج پهلوان از يکي از زورخانه هاي تهران به آنجا آمدند. قرار
شد بعد از ورزش با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن
داور شود. بعداز ورزش کشتي ها شروع شد.
چهار مسابقه برگزار شد، دو کشتي را بچه هاي ما بردند، دو تا هم آنها. اما
در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد!
آنها سر حاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود.
من دقت کردم و ديدم کشــتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان
اســت. آنها هم که ابراهيم را خوب می شناختند مطمئن بودند که می بازند.
براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور!
همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشــت که ابراهيم داخل گود آمد. با
لبخندي که بر لب داشــت با همه بچه هاي مهمان دست داد. آرامش به جمع
ما برگشت.بعد هم گفت: من کشتي نمي گيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟
كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين
حرف ها وكارها ارزش داره!
بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد.
شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود.
وقتي هم می خواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و
گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟
ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين
کاري که امروز ديديد.
ابراهيم امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد.
ابراهيم به خاطر خدا با اون ها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا
را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد.
🔸️ادامه دارد...
@Khademinshohada_Fars 🌱