🌹 زبان پدر شهید: سال آخر تحصیل اش بود. هر کاری برای انقلاب نیاز بود با دوستانش انجام می‌داد. آرام و قرار نداشت. و صدام از زمین و هوا به ایران حمله را شروع کرده بود یک شب مشغول شام خوردم بودیم که سعید گفت:(( شنیدید امام چی گفت؟ با بچه ها قرار گذاشتیم بریم جبهه))