6.75M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
تو سفره دار عالمی مشکل گشایی آقای ما سلطان علی موسی الرضایی اشکی چکید و باب صحبت با تو وا شد ناگاه دیدم صحن تو عرشِ خدا شد آنقدر وا کردی گره از کار مردم تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد اصلاً نمی دانم زِ کِیْ بُردی دلم را اصلاً چگونه این دلم جای شما شد یک نیمه شب افتاد راهم در حریمت دیگر نمی دانم که با حالم چه ها شد من اولین باری که بوسیدم ضریحت از داغی آن بوسه قلبم مبتلا شد تا آمدم لب وا کنم آقا … آقا آمد ندا برخیز حاجاتت روا شد پای ضریحت عاشقی با گریه می گفت در این حرم امضا برات کربلا شد @bermegali