♦️حالا دیگر دوسال است که نیستی . در تمام این دوسال حتی لحظه ای داغت سرد نشده. هنوز این آتش دارد در سینه ها شعله میکشد و هنوز دلها دارند برایت غنج میروند.. امروز بغض آقا هم برایت شکست. 😭💔 برای ش. همینطور صدایش میلرزید و دلش میلرزید و از میگفت حاجی. تویی که عمری عاشق و مرید و دلداده اش بودی و همه ی اخلاص و شجاعت و ایمانت را خرج او کردی. حالا آقا دلش هوایت را کرده بود و داشت برایت اشک میریخت.. یادت هست هربار ازو میگفتی گُل از گلت میشکفت و گاهی هم بغضت میشکست؟ امروز به تلافی همه ی آن لحظه های ، بغض آقا برایت شکست و گریست.😭😭 درست مثل لحظه ای که درخون تپیده و إرباًإربا مقابلش خوابیده بودی و داشت برایت میخواند: "اللهم إنا لا نعلم منه إلا خیرا..."