🖤 تمام عاشورا در چشمان کوچک رقیه خلاصه می شود. 🖤 عاشورا و کربلا تعزیه‌ی مصوری است که از لحظه به لحظه‌اش، مرثیه غم‌بار غربت آل محمد(ع) می‌بارد و از دردناک‌ترین ابیات آن، اسارت رقیه(س) و مظلومیت او در فراق پدر است. دخترکی که برای به آغوش کشیدن این‌همه درد و رنج، قامت نحیفی داشت. اگر چه تبار هاشمی و صلابت فاطمی‌اش سبب شد از این رزمگاه، همچون خاندان صبورش، سربلند بیرون بیاید. و چه سوزناک است قصه آسمانی شدنش؛ چرا که آورده‌اند، رقیه(س) شبی پدر را در خواب دید و هنگامی که از خواب بیدار شد، بسیار گریه و بی‌تابی می‌کرد و پدر را می‌خواست. یزید با شنیدن صدای گریه او، دستور داد سر مبارک امام حسین(ع) را نزد او ببرند. این دختر با دیدن این منظره ناراحتی‌اش بیشتر شد و به سبب همین ناراحتی درگذشت. او دختر خورشید ولایت بود که خرابه‌‏نشین جهل دشمنان شد و اینک به پاس قدوم کوچکش، عرش را  به بال ملائکه مفروش کرده‌‏اند تا جراحت پاهایش التیام گیرد و خاطره تلخ خارهای بیابان را به فراموشی بسپارد و به یزیدیان ثابت شود، کوفه لایق درک حرمت این قدم‌ها نبود. و حال زمان وصالش به آغوش پدر فرا رسیده تا عمه جانش زینب(س) را تنها بگذارد و در گوشه خرابه‌ شام آرام گیرد. در همین لحظه بود که حضرت زینب(س) در هنگام وداع، ناگاه سر از محمل بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:  «ای اهل شام، از ما در این خرابه امانتی مانده است؛ جان شما و جان این امانت. هر گاه کنار قبرش بروید (او در این دیار غریب است) آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی در کنار قبرش روشن کنید» رقیه سه ساله ترجیع‌بند بلند عاشورای حسینی و مکتب زینب(س) است که در اوج کودکی به اسارت رفته‌اش، با هق‌هق بی‌رمق یتیمی، خواب آسوده یک شهر را برهم می‌‏زد. او که سیاه‏پوش مظلومیت حسین(ع) است، حال با رفتنش زمین را سیاه‌پوش می‌کند. شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها تسلیت باد. زهرا مرادوند - بادصبا 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/khakriz3