سرو بیدار صد مرحبا برحضرت سردار ، سنوار صدها درودت ای گل بی خار ، سنوار طوفان الأقصی را بپا کردی چه محکم جانم فدایت ای پر از اسرار ، سنوار ناگه رسیدی همچو سروی از کناری بر دشمن صهیون شدی آوار ، سنوار بر قلب دشمن تاختی با حصر کامل بیچاره شان کردی و هم ناکار ، سنوار خاک مذلّت بر سر غاصب نمودی آنگه که رفتی آن سوی دیوار ، سنوار از ریشه برکندی همه شالوده اش را فائق شدی چون شیر بر کفتار ، سنوار اقرار دارد دشمنت بر هیبتت ، هان خو کرده بر ایثار تو اقرار ، سنوار نی در کهنسالی نمودی جانفشانی از نوجوانی کرده ای ایثار ، سنوار در اوج مظلومیّت امّا با رشادت رفتی بسوی حضرت دادار ، سنوار رفتی به دنبال هنیّه ، خوش بحالت ای روحتان انبوهی از انوار ، سنوار با دشمنان گو غزّه انبوه یلان است هر سو نظر کن؛ همچنان بشمار ، سنوار آتش زدی بر این دلم با آن نگاهت آن چشم معصومانه و تب دار ، سنوار من ماندم و آن خاطرات و آه و حسرت فردا دگر تنها مرا مگذار ، سنوار می آیی امّا همره موعود منجی (عج) تا سر براری از افق این بار ، سنوار محسن رفیعی