#دلنوشته
#همسر_شهید_محسن_فانوسی
شهادتت مبارک!🌹
نمیدانم لایق بودم که چشم در چشمانم وصیت کردی و برای آخرین بار فرزندانت را به من سپردی وگفتی فاطمه را با حجاب زینبگونه ومحمد را با غیرت علی وارانه بزرگ کنم...😔
نمیدانم حکمت این کار را در چه میدیدی که این بار هم جدا از دوستانت باید مزاری در قطعهای از دیارت در دره مرادبیک برایت فراهم میکردیم آری تو میدانستی در بین مردمی بزرگ شده بودی که در چند سال دفاع از ناموس و شرافت و اسلام ناب محمدی ۷۳شهید تقدیم این انقلاب کردهاند مردمی ولایتمدار و عاشق شهادت، دوستانت وقتی خبر شهادتت را شنیدن همه اشک فراق در چشمانشان حلقه بست چرا که تو با لبخندت دل هر انسان آزادهای را سوزاندی وگفتی من ثابت کردم اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ ...
تو اجر اشکهایت را گرفتی و توحیدی شدی و برای این کار حتی از عزیزترینهایت فاطمه زهرا و محمدمهدی گذشتی نه به این خاطر که تو وابسته نبودی،
نه
تو عاشق عزیزانت بودی و عاشق برای معشوقش به هر آب و آتشی میزند که او در راحتی و آرامش باشد و لحظهای ترس نداشته باشد پس تو رفتی اما افتخاری بر پیشانی عزیزانت شدی که فردای قیامت همه با عزت در پیشگاه حق تعالی سر بلند کنیم و بگوییم هر کدام از ما تکلیفی به دوش داشتیم، لحظهای که یزیدیان زمان در پی تکرار عاشورا و جسارتی دگر به خیمه بیبی زینب بودند مابا تمام توان و هستیمان ایستادیم وگوش به فرمان حسین زمانمان و نائب بر حق ولیعصر(عج) سید علی گوش به فرمان شدیم و اجازه تکرار عاشورا را ندادیم.
قلم به دست گرفتم که تا سحر مانده
من و نگاه تو وذوقهای درمانده
صدای خنده تو توی قاب عکست هست
جلوی قاب شما چشمهایتر مانده...
#دلنوشته_همــــسر_شهدا
کـانـاݪ خـاڪریز←↓
🍃🌹
@khakriz_shohada 🌹🍃