نسل (z) یا«زومرها»ی ایرانی کیستندوچه ویژگیهایی دارند و به طور مشخص تر، در مورد سیاست، جامعه و آینده کشورشان چطور فکر میکنند؟ نسل (z) اصطلاحأ به متولدین دههٔ هشتاد ونود شمسی گفته می شود
یکی از مشخصترین بزنگاههای بروز و ظهور این نسل (در ترکیب با نسل Y یا به اصطلاح متولدین «هزاره»)، در تجمع آنها در مجتمع تجاری کوروش در تهران رخ داد.
در این ماجرا، بر اساس یک اعلام قرار اینترنتی، حدود ۲ هزار نفر در مجتمع کوروش تجمع کردند و این در حالی بود که بر خلاف تجمعات پیشین در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲، این تجمع به هیچ وجه رنگ و بوی سیاسی نداشت. در واقع، حتی بر عکس، به نظر میرسید تجمع کنندگان اساساً «سیاست گریز» هم هستند.
مجمتع کوروش با مداخله حراست مجموعه و نیز نیروی انتظامی به سرعت تعطیل شد و تجمع به خیابانهای اطراف کشیده شد. با این همه، تمام آنچه که از این رخداد در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد، نه شعارهای سیاسی، که خنده و رقصهای خیابانی بود.
فشار ناشی از حضور نسلهای جدید در سیاست را ما سالها است که تجربه میکنیم و به نظر میرسد، این موضوع از سال ۱۳۸۸ تا به امروز شدت بیشتری هم گرفته است. نسل جدید، فضای کاریزماتیک، مقدس مآبانه و فره گرایانه در سیاست را نمیپذیرد و به قول جان دیویدسون، شاعر اسکاتلندی، جوانان فریاد میزنند که هیچ عملی، هیچ اندیشه ای، هیچ رسمی و هیچ حرمتی وجود ندارد که نشود از آن تخطی کرد. جوانان نسل جدید، رادیکالتر از جوانان نسلهای پیشین هستند و اکنون که فضای مجازی هم به شکاف میان-نسلی دامن زده، سرعت تغییرات به هیچ وجه با گذشته قابل مقایسه نیست. به عنوان نمونه، شاید هزار سال پیش، تغییرات اجتماعی در هر چندصد سال یک بار به وقوع میپیوستند، اما اکنون در کمتر از هر ۱۰ سال، تغییرات نسلی و تغییرات حوزه عمومی مرتبط با آن را به راحتی میتوان مشاهده کرد. به عبارت ساده تر، امروز یک بچه ۶ ساله، حتی با برادر ۱۰ ساله خود فاصله نسلی دارد، چه برسد با والدین و پدربزرگ و مادربزرگ خودش.
نسل جدید اصلاح جو (رفرمیست) است و به دلیل آنچه که در جامعه شناسی به آن «شتاب متغیر تندشونده» میگوییم، این نسل، به قول ماکس وبر، از چهرههای کاریزماتیک عبور کرده و به نوعی تعقل گرایی در حوزه سیاست رسیده است. او ادامه داد: به همین دلیل، عبور از ارزشهای نسلهای پیشین و جهت گیری به سمت ارزشهای جدید، جهت گیری سیاسی نسل جدید را هم مشخصتر میکند.
در طول تاریخ، این مقابله همواره رخ داده و همیشه نسلهای جدید بر باورهای نسلهای پیش از خود شوریده اند. بهتراست به جای اینکه نگران این موضوع باشیم، با آن کنار بیاییم و البته این واقعیت را درک کنیم که جوانان متفاوت از ما فکر میکنند. در واقع، همین حالا هم میبینیم که با وجود نظام آموزشی تقریباً یکدستی که در ایران وجود دارد، گویی جوانان ما نمیخواهند به بسیاری از ارزشهایی که خودشان آنها را سنتی در نظر میگیرند، تن بدهند. اگر این واقعیت را درک کنیم، به نظر میرسد که نگاه سیاست گذاران ما به حوزه عمومی هم دستخوش تغییر خواهدشد