تو خیابون با تلفن حرف میـزدم یه یارو فضولى از بغلم داشت رد میشد و به حرفام گوش میکرد ...
منم با تلفن گفتم : من اونو زنده میخوام
صبر کن یکی حرفامونو شنید...
تک تیر انداز، مردى که از کنارم رد شد رو بزن!
یارو از ترس مث پلنگ زیگ زاگ می دویید تیر بهش نخوره!!😂😂😂
خب نکن خواهر من، نکن برادر من، فوضولیم حدی داره😐😁😅😅😅🤣🤣🤣
┅═✧❁شبکهخنده😂شبکهشادی❁✧═┅
@khandeh_net