سلام مجدد یادم هست دوران ابتدایی سر کلاس خیلی شیطنت کردم و معلم برای تنبیه گفت باید بری دفتر معلمان رو نظافت کنی 😡😡😡😡😡😡😡😡 رفتم دفتر رو نظافت کردم آخر کار سطل آشغال رفتم خالی کردم حس کارگاهی من گل کرد شروع کردم مثل گربه داخل آشغال ها گشتن 😂😂😂😂😂😂😂😂😂 از طرفی هم چون هنوز مدرسه ما دستگاه کپی نداشت سوالات امتحانی رو با کاربن تکثیر میکردند و من کاربن سولات امتحان تاریخ خودمان رو دیدم 😨😨😨😨😨😨😨 بدون اینکه به کسی بگم تاش کردم گذاشتم توی جورابم رفتم سر کلاس تا آخر کلاس معلم گفت هفته دیگه امتحان تاریخ میگیرم. بچه اعتراض کردند که نه ولی قرار شد بگیره من هم کاربن سوالات تاریخ رو بردم خونه رفتم پشت بام می گرفتم زیر نور آفتاب تا نوشته ها مشخص بشه 😛😛😛😛 سولات رو خوندم امتحان هم معلم گرفت من گرفتم ۱۹،۷۵ معلم منو آورد پایه تخته گفت بچه این آقا پسر با توجه به این که خیلی شیطون هست ولی درسش رو می خونه کمی یاد بگیرید پیشرفت رو ببینید قبلا ۱۲بود یا ۱۳ 😊😊😊😊😊😊😊😊😊😊 این قضیه رو هیچ وقت به دوستان نگفتم چند مدت بعد امتحان بعدی خراب شد معلم بعد کلاس گفت چرا خراب کردی گفتم اجازه یه سری مشکلات وارد زندگی ام شده نرسیدم بخونم خلاصه خرداد ماه با یه ۱۲یا۱۳قبول شدم 😭😭😭😭😭😭😭 😍🤦‍♀🤦‍♂ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 👆👆👆👆